مرجع محتوای تخصصی مطالعات اجتماعی دین: نشستها، همایش ها، پایان نامه ها، معرفی کتاب، مقالات، پژوهشها و یادداشتهای تحلیلی. اطلاع رسانی، تبادل و دریافت مطلب: مریم محمدی اکمل @maryam_mohamadiakmal
🔻پدیدهی «کافی» 🔻. خدایش «واجب الوجود» نبود
🔻پدیدهی «کافی»🔻
(بازنشر مقدمهی «کتاب کافی» بهبهانهی سالروز درگذشت شیخ احمد کافی)
✍ محسن حسام مظاهری
[قسمت 3 و آخر]
اگر میخواست از خدا حرف بزند، سراغ «برهان علیت» و «برهان نظم» برای «اثبات صنع صانع» نمیرفت. خدایش «واجب الوجود» نبود. «خدا» بود فقط. اگر میخواست از ائمه بگوید کاری به «ولایت تامّهی علّیهی عالیه» نداشت. اسلاماش «مکتب مبارزه» نبود. تشیعاش «ایدئولوژی ستیز با استثمارگران تاریخ» نبود. مسألهها و دغدغههاش سادهتر از این حرفها بودند؛ خیلی سادهتر. دغدغهاش مینیژوپنپوشیدنِ دخترها بود. دغدغهاش به «شهر نو» نرفتنِ جوانها بود. دغدغهاش تختهکردنِ درِ کابارهها و کازینوها و مشروبفروشیها و سینماها بود. دغدغهاش این بود که مردم گوشت یخی نخرند، چون حرام است. «پپسیکولا» و «جنرال استیل» و بخاریِ «ارج» نخرند، چون مالِ ثابت پاسال بهایی است. معتاد نشوند. زنها باحیا و باحجاب باشند. مردها باغیرت باشند و ریششان را نتراشند. جوانها به بلوغ که رسیدند ازدواج کنند و بروند سرِ خانه زندگیشان. مردم گناه نکنند. چشمچرانی نکنند. دزدی نکنند. غیبت نکنند. دروغ نگویند. نزول نخورند. ربا نگیرند. رشوه ندهند. قمار نکنند. صلهی رحم کنند. به داد فقرا برسند. مشکلشان را ببرند درِ خانهی امامزمان. به ائمه متوسل شوند. به روضهی امامحسین متوسل بشوند. اهل نماز و روزه و خمس و زکات باشند. مالِ حرام نبرند سرِ سفرهی زن و بچهشان. دغدغههاش اغلب از همین جنس بودند. برای همین با بهاییها و وهابیها و کمونیستهای بیخدا دشمن بود. به سیاست بیاعتنا نبود، اما سیاسی هم نبود. ممکن بود دانشگاهرفتهها و دانشجوها و تحصیلکردهها پای منبرش نروند، اما در عوض کارگرها و بازاریها و کاسبها و زنان خانهدار و بچهمدرسهایها پای منبرش زیاد بودند. و کافی برای پامنبریهاش، کفایت میکرد.
این همان چیزی است که شاید جوانان انقلابی دوآتشهی مخالف کافی که تا سالها اجازه ندادند کسی نامی از او ببرد، در آن فضای هیجانی و رادیکال متوجهاش نبودند: این تکثر. اینکه قرار نیست همه عین هم باشند. اینکه دینداری خصلتی رنگینکمانی دارد. طیف است. سطحبندی دارد. همهی منبریها راشد و فلسفی و مطهری نیستند که سخنرانیهاشان بعداً بشود کتاب. همه نمیتوانند و لزومی هم ندارد که مخاطب «حسینیهی ارشاد» و «مسجد قبا» و «مسجد هدایت» باشند. همهی دینداران مسألهشان اسلام و غرب نیست، اسلام و مدرنیت نیست. دستگاه منطقیای که فقط دو قطب دارد و میخواهد همهگان را قاطعانه و بالاجبار به دو بخش حسینی/یزیدی، سرخ/سیاه، علوی/صفوی، روشنفکر/مرتجع، انقلابی/غیرانقلابی تقسیم کند، حتماً دستگاه معیوب و ناکارآمدی است. بین همهی این دوقطبیها، یک راه میانه، یک «نه خوب، نه بد»، یک تنفسگاه، یک منطقة الفراغ هست که از قضا عامهی دینداران آنجا سکنا دارند. و این اگر حقیقت نباشد، واقعیت دینداری است.
گرچه رسانههای رسمی، در همهی این سالها کافی را فراموش کردهاند؛ اما هنوز نوارکاستهای سخنرانی او ـ که حالا سیدی و دیویدی شدهاند ـ بازارشان پرمشتری است و هنوز در کوچه پسکوچههای منتهی به حرم امامرضا(ع) و حضرت معصومه(س) و حضرت عبدالعظیم و حاشیهی هر امامزادهی دیگری، صدای کافی از بلندگو پخش میشود و خلقالله میایستند به تماشای کلیپهای ساده و غیرحرفهایِ قصههاش و هنوز روضهی «دوطفلان مسلم» و «حضرت علیاکبر»ش خیلیها را میگریاند. و این یعنی جامعهی دینداران ما هنوز به کافی و کافیها نیاز دارد. خوشمان بیاید یا نیاید.
📘کتاب کافی📘
(روایت داستانی زندگی شیخ احمد کافی)
محسن حسام مظاهری
انتشارات خیمه
1392
http://uupload.ir/files/w139_photo_2017-06-20_11-52-11.jpg
🔰منبع: دین فرهنگ و جامعه - محسن حسام مظاهری
@religionandsociety