🔻دوگانه‌ای که منسوخ شده است🔻.. ✍🏻مجید یونسیان

🔻دوگانه ای که منسوخ شده است🔻

✍🏻مجید یونسیان

دکتر عبدالکریمی که عمرش دراز باد،می فرمایند«رهبری و تفکر آینده متعلق به طلبه وروشنفکری است که هم زبان سنت را بداند وهم زبان مدرن را» دکتر عبدالکریمی خود براین واقف است که نیم قرن دولت پهلوی با زبان مدرن جامعه را به جایی رساند که جز انقلاب علیه آموزه‌های مدرنیته چاره ای نداشت،واکنون چهل سال حاکمیت آموزه های سنت باز هم جامعه به جایی رسیده است که در مانده ومستاصل است .حال راه حلی که دکتر عبدالکریمی ارائه می دهد ترکیب این دو است.طلبه نماینده سنت وروشنفکر نماینده مدرنیته، اما واقعیت اجتماعی ما آنچیزی نیست که ترکیب طلبه وروشنفکر راهگشا باشد،چرا که جامعه قبل از اینکه مدرنیته را هضم کند آن را پس زده است وقبل از آنکه آن را جذب کند از آن عبور کرده است چون حاملان آن یا مطیع قدرت بودند وبجای دولت سازی ،استبداد را نهادینه کردند ویا به بهای ضدیت با استبداد به نفی ضرورت دولت سازی ومشروعیت زدایی از قدرت همت گماشتند به گونه ای که روشنفکر به نمادی از اعتراض بدل شد،کسانی که می بایست نماینده آموزه های مدرن باشند وبا گفت وگو جامعه را ومردم را برای تقویت نهادها ی مدرنی چون دموکراسی،دولت ،قانون،جامعه مدنی واموزش های اخلاقی مسلح کنند ابتدا خود سلاح بدست گرفتند وبا تخریب همه نهادها سعی کردند طرحی نو درآندازند که البته چون طرحی نداشتند عاقبت نتوانستند هیج چیز را تغییر دهند ،سنت گرایان دین مدار هم همین راه وروش را تکرار کرد ند،نتیجه این شد که هشتاد سال است هیچ دولتی قوام نیافته است،هیچ قاعده ای وقانونی ،پایش محکم نشده است نه روشنفکران حامل مدرن ونه سنت خواهان دین محور ،هیچ کدام به دموکراسی،قانون،اخلاق وعدالت اعتماد واعتنا نکردند وبه،جلوه هابی که هرکدام جزئی از آموزه های ادعایی سنت ومدرنیته است پای بند نبوده و براحتی از آن عبور کرده آند حال چنین جامعه ای چگونه می خواهد راه رهایی از مشکلات خود را از میان سنخ طلبه،روشنفکر، برگزیند واین دو را ترکیب کند تجزیه اش چه ثمری داشت که حال امید به ترکیبش داریم.واقعیت این است که حاملان سنت و مدرنیته هردو شکست خورده آند .ترکیب آن ها هم چاره راه نیست.طلبه را اگر نماد دین وسنت بدانیم که البته جای تامل است،راهی دراز در پیش است تا بتوان از فقه سنتی عبور کند و به اصول وفقهی دست یابد که قدرت وتوان پاسخگویی به نیازهای پیچیده چامعه کنونی را بدست آورد.در ضمن گره زدن سنت در جامعه، صرفا به دین آنهم در جامعه ای با این وسعت تاریخی وفرهنگی یک مغالطه بزرگ است که مقصر آن روشنفکران هستند که دائم این دو(مدرنیته وسنت) را به مدرنیته ودین ترجمه کرده اند همانطور که دین محوران هم هیچگاه سعی نکرده آند وانمود کنند که تنها نماینده سنت نیستند ودر مقابل با خلق مفاهیمی چون خدا وشیطان،اسلام وکفر براین دوگانه سنت و مدرنیته صحه گذاشته آند.

روشنفکران نیز هنوز نتوانسته آند از سنخ هایی که ساخته آند رها شوند. روشنفکران ما بی اعتنا به ضرورت خلق سنخی از راهبری روشنگرانه ای که محورش جامعه باشد هنوز روشنفکر را کسی می دانند که معترض است،منتقد قدرت است،با هر دولتی به هر شکل آن سر عناد دارد،هنوز بزرگترین چیزی که از آن می هراسد این است که طوری رفتار کند که متصف به روشنفکر دولتی و حکومتی نشود،چرا؟چون دولت وحکومت مذموم است.تلاش برای کسب قدرت از طریق قانون را خلاف ارزش های روشنفکری می داند.حال باید پرسید چنین روشنفکرانی که جامعه ومردم اولویت شان نیستند وبرای مشی وتفکر روشنفکری عامل ثانوی هستند کجای نیاز وضرورت امروز جامعه هستند.

جامعه امروز نیاز به روشنفکر اجتماعی دارد،روشنفکری که هم قادر به درک دین باشد هم سنت،هم دنیای مدرن،روشنفکری که قادر باشد در کنار مردم قرار گیرد نه در جلوی آنها ،نه برای راهبری بلکه برای همگرایی،روشنفکری که بتواند در متن جامعه،باشد در متن قدرت،نه برای قدرت،بلکه برای خلق قدرت،نه قدرت فرد وگروه وصاحبان ایدئولوژی ثروت بلکه قدرت مردم،نه قدرت عامیانه وپوپولیست که قدرت قانون ،نه قانونی برای تحمیل مدرن،دین یا سنت که از دل آن فقط ایدئولوژی ناسیونالیسم،استبداد ودموکراسی لیبرا ل وسکولاربیرون می آید بلکه قدرت قانون که مبتنی براخلاق،وعدالت وحرمت جامعه مدنی است این روشنفکر اجتماعی گم شده تاریخ ماست و دوگانه طلبه وروشنفکر سالهاست که منسوخ شده است ،اگر جرات کنیم این واقعیت را هضم نماییم.


▪️تاریخ انتشار: 21 اسفند 1397

🔰منبع: زیر سقف آسمان

@religionandsociety