🔻آیا زدن واکسن شرعی است؟ 🔻.. ✍🏻رسول جعفریان

🔻آیا زدن واکسن شرعی است؟🔻

✍🏻رسول جعفریان

شناخت رابطه دین و علم، همچنان نیازمند تحقیقات بیشتر است، و تا وقتی این تحقیقات به طور جدی و شفاف صورت نگیرد، ما همچنان از تبعات منفی مخالطه بی وجه این دو، در آسیب خواهیم بود. کمترین آسیب آن، بی توجهی به علم از یک طرف، و ضربه زدن به دین، به بهانه حاکم کردن آن بر علم، و برملا شدن ماهیت نادرست رفتار ظاهرا فقیهانه ما به ضرر دین پس از روشن شدن حقایق است. در این باره، یعنی برخورد علم و دین، تحقیقات گسترده ای در غرب صورت گرفته و کتاب «علم و دین» باربور یکی از آثار درخشان در این زمینه است. این تحقیقات دو سویه دارد.
نخست بحث های نظری در باره دین و علم، که شامل توجه به جنبه های روش شناختی هر کدام از آنها به لحاظ معرفتی و اموری از این دست است. در اینجا مهم تفکیک میان این دو، تعیین مرزها، و قاعده مند کردن آنهاست.
دوم شناخت تجربه های تاریخی در باره رابطه علم و دین است. این همان کاری است که باربور در چندین فصل از این کتاب انجام داده، اما تمرکز او در حوزه مسیحیت است. مقایسه اسلام با آن تجربه ها، شاید برای برخی نادرست به نظر آید، این که مثلا رفتار اسلام با علم چیزی متفاوت از رفتار مسیحیت با علم است، اما واقعیت آن است که وقتی از جنبه های تئوریک مسأله خوب روشن نباشد، حتما نمونه های از خلط های موردی و تاریخی رخ می دهد، کما این که فراوان چنین شده است. در این باره مثالهای فراوانی می توان آورد، چنان که تا همین اواخر و شاید هم اکنون هم، دیدگاه های حاکم در اسلام طالبانی، نسبت به زدن واکسن اطفال در افغانستان، مشکلی است که از نظر شرعی برای آنها وجود دارد. هرچند گاهی روی جنبه های سیاسی آن تاکید شده است. به هر حال اندکی روی همین مثال توقف کنیم.
داستان واکسن در دنیای اسلام از روز نخستی که این پدیده طبی وارد زندگی مسلمانان شده، با واکنش های مختلفی روبرو بوده است. امروز رساله ای در باره «تلقیح برای دفع مرض طاعون» دیدم که حکم فقهی آن را بحث کرده بود. این رساله، از سوی یکی از علمای شافعی الازهر با نام یوسف چلبی در سال 1333 ق نوشته شده است.
سوال این است: «علمای اسلام چه می فرمایند در تلقیح برای دفع مرض طاعون، آیا جایز است یا نه، حکم آن را بیان فرمایند که اختلاف واقع است».
عبارت دیگر سوال این است: «علمای اسلام چه می فرمایند در حکم تلقیح از طاعون، چون نفعش به تجربه معلوم شد، آیا تلقیح پیش از حصول مرض، و عرض بدن بر اَلَم جایز است یا نه، مع آن که تلقیح نوع اذیتی دارد و جلب مرض را از ترس وقوع در مرض شدیدتر و مخوف تر، از باب حفظ صحت است یا نه، و آیا حفظ صحت شرعا مطلوب است یا ممنوع»؟
پاسخ مفصل به این سوال در رساله و طی 43 صفحه ارائه شده و بسیاری از بحث های آن، بر محور همین ضرر و نفع آن برای بدن و مقایسه آثار پیش از آمدن طاعون و پس از آن است. فکر کنیم، این ماجرا، چند ده سال طول بکشد که ما در باره درستی و نادرستی واکسن بحث کنیم. این بحث، مطابق روال معمول در حوزه که در نظر بسیاری معقول و معمول هم به نظر می آید، اغلب و در عاقبت، پس از چندین بار تجربه، نتیجه آن به دلیل اقبال مردم که عقلشان را قاضی می کنند، این است که به رغم احکام ضد و نقیض ما، راه خودشان را بروند. در آن صورت، فکر کنیم ما در این زمینه، چه کرده ایم؟ چه چیزی به دست آورده ایم و آنچه را که امری علمی می دانستیم چه سرنوشتی یافته است. جالب است که بخشی از رساله پیشگفته، در این باره است که اساسا «مداوا کردن» امری واجب است یا خیر. در این بحث گفته می شود که برخی از فقها مانند شافعی و مالک گفته اند: «تداوی افضل تر! است بدلیل احادیث صحیحه». برخی هم گفته اند: «آدمی مجبول است بر صیانت و حفظ نفس». عاقبت هم، تداوی واجب دانسته نشده، و فقط یک سنت یعنی امر مستحب تعریف شده است. نتیجه آن که «معالجه با استعمال دوا و یا ایذاء محض دفع حدوث مرض، جایز است و خلافی در جواز آن نیست»! و اینها و عبارات دیگر این رساله، شرحی مبسوط در امری است که حالا بر همگان واضح است، امادهها سال، ذهن جمع فقیهان الازهر را به خود مشغول داشته و عاقبت هم جواز از آن در آمده است.
این یک نمونه تاریخی از داستان مواجه علم و دین است، مواجه ای که، تبعات آن برای دنیای اسلام، و به عقب انداختن آن، امری قابل بررسی است.


🔰منبع: کانال رسول جعفریان

@religionandsociety