🔻انقلاب «دینی» یا «اسلامی» تعبیر نادرستی است🔻.. 🗞مصاحبه‌ی خبرگزاری مهر با دکتر حسن محدثی

🔻انقلاب "دینی " یا "اسلامی" تعبیر نادرستی است🔻

🗞مصاحبه ی خبرگزاری مهر با دکتر حسن محدثی

🔵خبرنگار خبرگزاری مهر: انقلاب اسلامی سال ۵۷ در ایران آرمان‌های انسانی مختلفی برای جامعه ایران به همراه آورد. اتفاق شگفت‌آور دفاع مقدس و سر برآوردن آرمان‌هایی روشن و انسانی و تحول بی‌سابقه وضع عمومی جامعه تا سالهای اولیه، انقلاب ایران را به عنوان یک تحول بزرگ درونی و بیرونی تثبیت کرد، اما به نظر می‌رسد که از یک دوره‌ای به بعد اتفاقاتی در ساختار و فضای عمومی رخ داد که به ویژه دو آرمان آزادی و عدالت با مشکلاتی مواجه شدند این دو آرمان انقلابی بعد از جنگ و با آغاز دهه ۷۰ رفته‌رفته کمرنگ شد و امروز به وضعیتی رسیده که حتی انقلابیون و معتقدان به آرمان‌های انقلاب اسلامی را تا حدی ناامید کرده است. به نظر شما چه اتفاقاتی رخ داد و چه موانعی پیش آمد که موجب چرخش از آرمان‌های انقلاب شد؟

🔴محدثی: من با روایت شما از انقلاب و پس از انقلاب موافق نیستم. نخست این‌که انقلاب را دینی یا غیردینی نمی‌دانم. لذا تعابیری چون «انقلاب دینی» و «انقلاب اسلامی» را تعابیر نادرستی می‌دانم. انقلاب یک پدیده‌ اجتماعی بزرگ‌مقیاس است و دینی و غیردینی ندارد. مثل این است که کسی از بوروکراسی دینی یا فئودالیسم دینی سخن بگوید! چنین تعابیری در مورد این نوع پدیده‌ها خطا هستند زیرا این‌گونه پدیده‌های اجتماعی را نمی‌توان به دو گونه‌ی دینی و غیردینی تقسیم کرد. به همین دلیل هم بحث‌های استاد داریوش شایگان در کتاب «انقلاب دینی چیست؟» مشکل دارد. ایشان می‌گوید انقلاب دینی در ایران تناقض‌آمیز بوده است زیرا دین امری متاتاریخی است و انقلاب امری تاریخی است و لذا «انقلاب دینی» تناقض‌آمیز است. صرف‌نظر از بحث در باب نوع استدلال ایشان، چنین تعبیری از بنیاد اشکال دارد. اما این مدعا که مهم‌ترین ایده‌ئولوژی انقلابی در انقلاب ۵۷، ایده‌ئولوژی اسلامی بوده است و رهبر انقلاب نیز رهبری دینی بوده، درست است. اما ایده‌ئولوژی‌های دیگر و نیروهای انقلابی دیگر نیز در انقلاب سهیم بوده‌اند و اسلامی نامیدن انقلاب به این اعتبار، آغاز تبعیض در عصر پساانقلابی و نطفه‌ی‌ تبعیض در پس از انقلاب بوده است.

از این‌جا به ایراد دوم در روایت شما می‌رسم و آن‌ این‌که می‌فرمایید، پس از جنگ آرمان‌های انقلاب به فراموشی سپرده شده است! من جمله‌ شما را این طور تصحیح می‌کنم:‌ پس از جنگ آرمان‌های انقلاب بیش از پیش به فراموشی سپرده شده است.

📌معیار اسلامی بودن همه چیز، همانا انسانی بودن‌شان بود. اما از نخستین ایام بعد از انقلاب، امور به «اسلامی» و «غیراسلامی» تقسیم و به‌تدریج «انسانی» و «غیرانسانی» بودن فراموش شد. این انجام، ریشه در چنان آغازی دارد.📌


انقلاب ما قرار بود که جهان‌شمول باشد و جامعه‌ای انسانی و به‌غایت انسانی بسازد. اسلامی بودن‌اش به انسانی بودن‌اش بسته بود. معیار اسلامی بودن همه چیز، همانا انسانی بودن‌شان بود.نطفه‌ نادیده گرفتن دو آرمان بزرگ انقلاب یعنی عدالت و آزادی از همان آغاز از همان جایی که شما می‌گویید «انقلاب اسلامی» نهاده شد. از همان‌جایی که بخشی از انقلابیون امور عالم و اجتماع را به «اسلامی» و «غیراسلامی» تقسیم کردند، تبعیض و واگرایی از آرمان‌های بزرگ انقلاب آغاز شد.

📌هایدگر در رساله‌ی‌ «سرآغاز کار هنری» که من اغلبِ مطالب و مدّعاهای آن را درنیافتم و باید کسی یا اثری را بیابم تا آن را برایم شرح دهد، سخنی دارد که خیلی حکیمانه و تأمّل‌برانگیز است و به کار بحث ما می‌آید. او می‌گوید: «آغاز، نهانی، بر انجام هم شمول دارد.» در مورد انقلاب ۵۷ (صرف نظر از این‌که هایدگر منظورش چه بوده است) می‌توان پرسید کدام آغاز بوده که به این انجام نایل آمده است؟ به نظرم از این سو دقیق‌تر می‌توان سخن گفت: این انجام، در کدام آغاز ریشه داشته است؟

پاسخ من این است که این انجام که شما می‌گویید و در پرسش‌تان هست، به گمان من ریشه در آن آغاز «اسلامی و غیراسلامی کردن» دارد. انقلاب ما قرار بود که جهان‌شمول باشد و جامعه‌ای انسانی و به‌غایت انسانی بسازد. اسلامی بودن‌اش به انسانی بودن‌اش بسته بود. معیار اسلامی بودن همه چیز، همانا انسانی بودن‌شان بود. اما از نخستین ایام بعد از انقلاب، امور به «اسلامی» و «غیراسلامی» تقسیم و به‌تدریج «انسانی» و «غیرانسانی» بودن فراموش شد. این انجام، ریشه در چنان آغازی دارد.
انتشار: 20 بهمن

🔰منبع: زیر سقف آسمان

@religionandsociety