🔻دانشجویان علاقه‌ای به مطالعه و تحقیق فلسفه اسلامی نشان نمی‌دهند🔻

🔻دانشجویان علاقه ای به مطالعه و تحقیق فلسفه اسلامی نشان نمی دهند🔻

💬 پرفسور لگنهاوسن در گفتگو با سایت مباحثات:

🔸در ایران تقریبا همه این سوال را از من می پرسند و این برای من کمی عجیب است. چون هیچ کسی درباره فلسفه ارسطو چنین سوالی ندارد. در اروپا و آمریکا و کشورهای دیگری که متخصصان ارسطو زیاد هستند نکته این است که ارسطو حرفی دارد و این برای درک و استفاده مهم است. درباره دیگر فلسفه ها هم همینطور است. روی آنها کار می کنند و کسی شکی ندارد و نمی گوید که این دیگر کهنه شده است، ولی اینجا اینطور نیست و تردید دارند و می گویند این فلسفه با عرفان و این جور چیزها مخلوط شد و دیگر فلسفه محض نیست. این پرسش مطرح می شود که ما با این فلسفه چه کار باید بکنیم. دور بیندازیمش؟ آیا ما می توانیم درباره تمام فلاسفه گذشته همینطور حرف بزنیم؟

🔹باید توجه داشته باشیم که همه اندیشمندان بر اساس پیش فرض های زمان خودشان کار کرده اند. ولی باز هم ما به آنها رجوع می کنیم. چرا فکر نمی کنیم که برای بازسازی حرف آنها امروز چه کاری باید کرد و چه استفاده ای از آن می توانیم بکنیم؟ از نظر من همه فیلسوفان بزرگ حرفی قابل استفاده دارند و فیلسوفان مسلمان حرفهای مفید زیادی دارند. به طور مثال ابن سینا آنقدر مهم است که به تمام چیزهایی که بعد از ایشان وارد فلسفه اسلامی شده مرتبط است. به واسطه ترجمه آثار ابن سینا به زبان لاتین فلسفه او نفوذ زیادی در فلسفه غرب پیدا کرد.

🔸اینجا باید شکایت کنم وقتی از دانشجویان می‌خواهم پایان نامه شان درباره ابن سینا و آثارش باشد و اینکه ببینید اندیشمندان دیگر چه مباحثی از او را مورد استفاده قرار داده و در چه مواردی به او ایراد گرفته اند متوجه می شوم که برای آنها خسته کننده است و آن را نمی خواهند. به نظرشان چیزی امروزی تر بهتر است. باید آرام آرام این علاقه را ایجاد کنیم و ببینیم از گذشته چه چیزی قابل حصول است. ببینیم در گذشته به مسائل چگونه نگاه می کردند؛ تفکرات و گرایش های گذشته چگونه عوض شده ‌اند.

🔹وقتی از فلسفه غرب حرف زده می شود منظور فلسفه مدرن غرب است. این فلسفه می خواهد تمام قرون وسطی را فراموش کند و از اول چیزی درست کند. به نظر من این فلسفه هم درست نیست و باید پله پله نگاه کرد و رشد فکری مردم را دید. باید ببینیم چه چیزی داشتیم و چه چیزی عوض شده است. جهان اسلام هم مدرنیته خودش را دارد. این مدرنیته در جهان اسلام با اروپا و آمریکا فرق دارد؛ ولی باید به تفاوتها توجه کرد و زمانی که در مواجهه با افکار اروپا و امریکا هستیم، باید توجه داشته باشیم که بر اساس داشته هایمان چگونه افکار جدید را ارزشیابی و به‌گزینی کنیم. اگر غیر از این باشد فقط و فقط باید تقلید کنیم یا با تعصب هر چیزی را رد کنیم. این به نظر من جالب نیست.

🔸به نظر من همان گونه که فیلسوفان اروپایی - چه کانتی و چه ارسطویی- برای مواجهه با مسائل خود فلسفه ای از همین مواد موجود برای امروز می سازند، ما هم می توانیم همین کار را انجام بدهیم. با توجه به سنت فکری موجود در اینجا می توان چنین برداشتی کرد. چند بار در اروپا در زمینه تشکیک وجود صدرایی صحبت کرده ام. این مفهوم هیچ معادلی در فلسفه غرب ندارد. ابتکاری جالب است. باید روی این موضوع کار کرد و باید دید چه چیزی می توان از این مفهوم استخراج کرد.

🔹برخی به فلسفه تحلیلی به عنوان مکتبی نگاه می کنند که حرف آن کنار گذاشتن دین است. در حالی که این برداشت گزینشی است و نباید آن را به همه فلاسفه تحلیلی تعمیم بدهیم. درست است ما فیلسوفانی تحلیلی داریم که نگاهی سیاسی دارند و دین را قبول نمی کنند، ولی نمی توان گفت فلسفه تحلیلی همین است. برای من جای تعجب داشت درحالی که در آمریکا پوپر برای ما چندان مهم نبود، برخی در ایران او را مهمترین فیلسوف تحلیلی می دانستند. این برداشت دلیل دارد، چون حرف سیاسی پوپر مورد علاقه برخی از روشنفکران بود. چون پوپر روش تحلیلی داشت و حرفهایی که درباره دموکراسی می زد مورد پسند بسیاری از ایرانی ها بود. متن کامل در سایت مباحثات👇

http://mobahesat.ir/17773

🔰منبع: نامه های حوزوی


@religionandsociety