«بی عنوان».. من پیش از انقلاب کارمند شهرداری بودم؛ در پروژه‌های شهرسازی دستی داشتم

«بی عنوان»

من پیش از انقلاب کارمند شهرداری بودم؛ در پروژه‌های شهرسازی دستی داشتم. آن روزها پشت مجلس شورای وقت (میدان بهارستان) خیابانی نبود. شهرداری مقدمات کار را چیده بود که خانه‌های مردم را براساس متراژ بخرد. قیمت‌گذاری‌ها صورت گرفت. شهرداری همه خانه‌ها را بیش از قیمت واقعی ارزش‌گذاری کردند تا کسی احساس نکند که سرش کلاه رفته است. همه آمدند و پول‌هایشان را گرفتند و رفتند به غیر از یک نفر و آن هم مرحوم راشد!
اعتراضیه نوشت و فرستاد شهرداری که من با قیمت شما مخالفم! اعتراض یک روحانی از بین این همه جمعیت، مثل توپ صدا کرد.
ما در میان خود یک مهندس غیرمسلمان داشتیم که از این اتفاق خیلی خوشحال بود و نُقل صحبت‌های او در هر مجلسی آن بود که سمبل‌های معنوی شما مسلمانان، این‌ها هستند.
زمانی را مقرر کردیم که راشد بیاید، اعتراض خود را عنوان کند و قیمت پیشنهادی خود را هم بگوید. آن مهندس یهودی گفت من جلسه را اداره می‌کنم.
در وقت مقرر راشد آمد و همان مهندس غیرمسلمان به او طعنه زد و گفت: شما چه اعتراضی دارید؟ هیچ بنگاهی چنین قیمتی را روی خانه شما نمی‌گذاشت.
مرحوم راشد مدارک خانه‌اش را نشان داد و گفت: ارزشی که شما بر خانه من گذارده‌اید، بیش از قیمت واقعی است و من به بخش اضافی آن اعتراض دارم! ملک من آن‌قدر که شما قیمت‌گذاری کرده‌اید، نمی‌ارزد!
همه هاج و واج یکدیگر را نگاه می‌کردیم. واقعا آدم این‌همه وقت صرف کند که پول کمتری بگیرد؟!
نگاه‌ها به سوی مهندس غیرمسلمان چرخید. او به لکنت افتاده بود: اگر این سمبل معنوی شما مسلمانان است، چرا من مسلمان نباشم؟!

https://t.me/social_studies_of_fiqh