مرجع محتوای تخصصی مطالعات اجتماعی دین: نشستها، همایش ها، پایان نامه ها، معرفی کتاب، مقالات، پژوهشها و یادداشتهای تحلیلی. اطلاع رسانی، تبادل و دریافت مطلب: مریم محمدی اکمل @maryam_mohamadiakmal
🔻جامعهشناسی مولانا (قسمت سوم) 🔻.. چالش با خدای انقلابی.. ✍️ علی زمانیان
🔻جامعهشناسی مولانا (قسمت سوم)🔻
چالش با خدای انقلابی
✍️ علی زمانیان
🔹پیش از این به دو علتِ روآوری چشمگیرِ اجتماعی به مولانا اشاراتی رفت. اولین علت، نیاز به معنا بود، به ویژه در زمانی که معنا از زندگی و از زیستن میگریزد. و دوم، اقبال اجتماعی به مولانا از آن رو که خدای عبوس فقیهان را از تخت بلند سلطانی و حکمرانی که گویی کارش فقط این است که بر انسان حکم براند و طلب اطاعت کند، پایین بیاورند و به خدایی (به تعبیرِ سهراب سپهری)، "در همین نزدیکی، لای این شب بوها، پای آن کاج بلند، روی آگاهی آب" تبدیل نمایند. آنان به خدایی همدم و همدل و غمخوار نیاز داشتند.
اما علل دیگری نیز در کار است که معلوم میکند چرا خورشید مثنوی بیش از پیش میتابد و دل انسانِ امروزِ ایرانی را گرم میکند:
🔸 3. خدای اطاعتجو وتکلیفگرای فقیهان، با خوانشی جدید در زمانهی انقلاب سال 57 روبرو شد. این بار جامعهی شورشگر و انقلابی چهرهی نویی از خدا را رونمایی میکرد. خدایی جبار، منتقم و خدایی که با خشمِ انقلابی با زورگویان به پیکار برمیخیزد و با ستمْ پیشگانِ عالم مبارزه میکند. خدایی که میجنگد و استکبار را به زانو درمیآورد. چنین خوانشی از خدا نزد انقلابیون، نه صلحطلب که جنگاور و نه سازشگر که خصمانه است. غضبناک، کوبنده، انتقامگیر و بسیار بیگذشت است.
🔸اما پس از دور شدن از انقلاب سال 57 و برملا شدن نتایج و پیامدهای ظهورِخدای انقلابی در زندگی روزمره و مناسبات اجتماعی و رشد جریانهای بنیادگرایی دینی و عواقب آن در سطح جهان، زمانهی آن رسیده بود که انسانِ امروزِ ایرانی، زره پولادین از تن خدایش درآورد و او را در ردای حریرِ نرمخویی و لباسِ زریف صلحطلب تماشا کند.
مولانا و مثنویاش کمک کرد تا مسیر گذار از خدای قهار انقلابی به خدای معنویتجویِ انسانگرا باز شود. زیرا آن خدای انقلابی، عملا راه هرگونه مدارا و زیست همدلانه و زندگی آرام را سد میکرد. خدایی که چهرهیی خشن و گاه بیرحم مییافت. آن چهرهی خشنِ بنیادگرایانه و آن نمای انقلابیگری که از خدا، خصومت و جنگ و پیکار میساخت، به ضد خودش تبدیل شد و دینداران را از خدا ترساند و در نهایت رماند. خدای انقلابی و بنیادگرایانه، میخواهد جهان را و انسان را تغییر دهد، و میخواهد طرحی کلی و روایتی یک دست از هستی ارائه دهد. اما بتدریج، چه بسیار افرادی دریافتند که چنین آرزویی خشونتزا است و دریافتند به جای تغییر جهان، و آن هم با روش پیکارگرانه، باید به تغییر خویش بپردازند. و دریافتند از آن چهرهی زمخت و شیوهی تند و انقلابی خدا نمیتوانند دفاع کنند. آن را ناموجه تلقی کردند و پس از چندی گذار از خدای بنیادگرای انقلابی به خدای انسانگرای مهربان آغاز شد.
🔹این بار انسانِ امروزِ ایران، از سنت فرهنگی خویش بهره جست و از پنجرهی مثنوی به خدا نگریست. خدایی رحیم و رحمان. خدایی آرام که دست انسان را مشفقانه میگیرد و با او سخن میگوید. خدایی نه ترسناک که معشوقی عزیز و همدل که آدمی را در فراز و نشیب زندگی و رنجهایش همراهی میکند. خدایی که به جای لباس قهار و جبّار انقلابی، ردای عرفان و معنویت میپوشد و دلربایی میکند. چنان که آدمی در فراقش نالان میشود و از دوریاش حزین. عرفان شوقی و عشقی پا در میان نهاد تا آدمیان را از همهمهی انقلاب برهاند و او را سرشار از رحمانیتی عمیق کند. حالا دیگر ضرورت داشت آن قرائت کوبنده و قهار و منتقم خدا، به قرائتِ خدایی رحمانی تغییر یابد. و چه کسی بهتر از مولانا و مثنویاش میتواند یاری کند که چنان خدای رحیم و بندهنواز از پس غبار تاریخ نمایان شود و خستهجانان را مشفقانه، آرامشی معنوی هدیه دهد؟
🔸اگر در دورهی انقلاب، نه انسان و نه زندگی ارزش چندانی ندارد اما امروزه، هم انسان و حقوقش و زندگی و لذتهایش به رسمیت شناخته میشود. اگر انقلاب، ساخت تاریخی روابط اجتماعی را برهم میزند و مناسبات انسانی مبتنی بر ارزشهای پذیرفته را تهدید و تحدید میکند، اما آدمی به زیستنی بر پایهی حق متفاوت بودن و متفاوت زیستن باور دارد. از این رو دست به خوانشی از دین و خدا میبرد که با چنین ضرورتها همخوانی و هماهنگی داشته باشد.
🔹 چهرهی انقلابی خداوند که بر جباریت، انتقامگیری و کوبنده بودن تاکید می کرد، با طلوع مثنوی بر بام ذهنهای حساسِ به شفقت و یاریگری، به خوانشی رحمانی از دین تبدیل گردید. اکنون قرائتی رحمانی از خداوند و کلامش در میان است. چنین قرائتی، ضرورت اجتماعی امروزین است.
(ادامه دارد)
1397/11/15
🔰منبع: خرد منتقد
@religionandsociety