مرجع محتوای تخصصی مطالعات اجتماعی دین: نشستها، همایش ها، پایان نامه ها، معرفی کتاب، مقالات، پژوهشها و یادداشتهای تحلیلی. اطلاع رسانی، تبادل و دریافت مطلب: مریم محمدی اکمل @maryam_mohamadiakmal
مراجع را مقلد خود نپنداریم.. عمیدرضا اکبری:
🔻مراجع را مقلد خود نپنداریم🔻
✍عمیدرضا اکبری:
آقای امیر مسروری یادداشت هایی در نقد فتوای برخی از فقها در مورد فیلم مولوی نوشتهاند. در میان آن با آنکه برخی از مسئولان شیعی را که در مرزها در ظاهر خدمت به زوار و آب دادن برآمده اند، بدون دلیل روشن متهم به «نفاق» و «اسلامفروشی» کرده، و بی ذکر دلیل «بیشعوری» جملگی مسئولان را مسلم میدانند؛ اما در ادامه معتقدند «بیش از ۵۰۰ میلیون مسلمانِ صوفی مسیر رسیدن به سعادت را مستقیما از معارف اهل بیت میدانند. و معتقدند آنها... مسیر و مقصد رسیدن انسان به عرفان حقیقی و شناخت و ادراک الهی هستند.»
و چنین بر هم سلکان خود چنین تیغ قلم کشیده، و اغیار را چنان تزکیه میکنند. حال نمیدانیم نویسنده این همه فرق گوناگون صوفی از مایلان به غلو شیعی تا گروندگان به دشمنان اهل بیت ع و... را چگونه یک کاسه می کند؟ و از اساس مگر چقدر از صوفیه عملاً مدعی مرجعیت معارفی و اعتقادی ائمه امامیه ع هستند؟ چه مرجعیت فقهی را که اکثراً آشکارا کنار گذاشته یا منکرند. حتی صوفیان شیعی هم مرجعیت معارفی اهل بیت ع را بیشتر به زبان و شعار پذیرفته اند. و گرنه کجا پایههای کلام و عقاید خود را از معارف معتبر مروی از ائمه ع می گیرند؟ عرفان صوفیانه حتی در نسخه شیعی خود هم کاملاً وامدار تصوف عامه است.
نویسنده که از ابتدا مولوی را «معشوق حسین بن علی علیه السلام» می خواند! می نویسد: «مثنوی مولا سراپا معارف حقه تالی تلو معارف اهل بیت و جدا از آن نیست.» «مولانا تجلی یک انسان در مسیر اهل بیت است... و [به عقیده برخی] معجزهای دیگر خلق کرد.» به نمونه اشکالات این غلوها پیشتر پرداختیم:
t.me/gholow2/1418 و t.me/gholow2/1688
اما عجیب تر اینکه ایشان در انتقاد از فتاوای مراجع، «حد یقف مرجعیت را حکومت اسلامی و تشکیل قلمرو سیاسی و اجتماعی دین» می داند. و معتقد است «با تشکیل دین [؟] اساسا شان مرجعیت این نیست که به قلمرو دین در حوزهی اجتماعی ورود کند.»
در مورد این عبارت پر تشویش، گذشته از اینکه می پرسیم این قاعده را از کجا در آورده اید؟ به عنوان نقض بر کلام ایشان هم می گوییم که حتی در تجربه حکومت معصومین هم افراد از ورود به امور اجتماعی نهی نمیشدند. این نه شدنی است، و نه معقول. بلکه ظاهرا نویسنده با تفاوت دیدگاههای رهبران نظام در مورد ولایت و حدود و مصداق آن نیز آشنایی ندارد. چند سوال: این شأنیت را چه کسی تعیین می کند؟ اگر سخن دین است که مجتهدش هم لابد همان فقیهان هستند. و چنین برداشتی نداشته اند. و نویسنده محترم هم دلایل فقاهی از کتاب و سنت و عقل در نقد دیدگاه فقها ارائه نداده است. و اگر سخن خود نویسنده است، عرض می شود، هیچ یک از مراجع مقلد شما نیستند. پس سخن گفتن با ایشان از موضع بالا وجهی ندارد.
اما عباراتی را که از رهبر انقلاب روایت کرده اند، گذشته از اینکه بر برداشت ایشان دلالت ندارد، به هرحال مساله ای نظری است، و آرا در آن گوناگون. و بحث علمی با ارائه یک دیدگاه پایان نمییابد. اما شاهد اشتباه بودن برداشت نویسنده هم این است که این همه رسالهها و استفتائات مراجع پر از ورود به امور اجتماعی است. در حالی که نه هیچ فقیهی و نه هیچ یک از رهبران نظام به آن اشکال کردهاند. و البته اگر غیر این بود، پس چرا بسیاری از سران نظام پیاپی از برخی از حوزویان و فقها میخواهند که بیشتر در امور اجتماعی ورود کنند؟ چه در خود استفتای رهبری هم -فارغ از صحت و سقم آن- سخن از لزوم اطاعت از ایشان «در مسائل مربوط به اداره کشور اسلامی و امور عامه مسلمین» است. و گرنه اگر به مانند تصور نویسنده، صرف داشتن جنبه اجتماعی یک امر، مانع از تقلید از غیر رهبری میبود، در همان نماز جماعت، حج، زکات، خمس، امر به معروف و... کسی حق فتوا نداشت. و این خلاف ضرورت فقه امامیه است.
برخلاف نظر نویسنده، نه تنها مراجع، که عموم صاحبنظران نیز میتوانند در حد اطلاعات و تخصصشان در مسائل اجتماعی اظهار نظر کنند. به عنوان نمونه خود شما که مرجع هم نیستید، نه تنها در امور اجتماعی ورود می کنید. که فتوا هم می دهید. به مراجع هم فتوا می دهید! آن هم فتوایی که نظر هیچ فقیهی نیست!بنابراین بهتر است این استبداد علمی را کنار بگذارید. و بگذارید هم چنان که عملاً هرکسی نظرش را در امور اجتماعی اظهار می کند. مراجع نیز از این مطلب مستثنا نباشند. و آزادانه برداشتشان را از نصوص دینی بگویند که «تقویت صوفیه مثلاً با فیلم ساختن برای مولوی حرام است». ایشان که فتوای نابود کردن عوامل فیلم را ندادهاند. خوب شما قبول ندارید، بروید و به ترویج تصوف بپردازید. ولی معنا ندارد که مرجعی در شرایط عادی در پاسخ به استفتای مقلدش، آنچه را که درست می داند نگوید. چه این تئوری مستبدانه نویسنده بیشتر «هزینههای گزاف برای نظام» دارد؛ تا آزادی بیان اهل علم!
🔸یادداشت امیر مسروری:
https://t.me/saraeer/2984
@religionandsociety