◾️آتش در شعر حافظ. «بخش اول»

#حافظ_پژوهی

◾️آتش در شعر حافظ
« بخش اول »

🌿🔺آتش را در پارسی امروزی و در لهجه های گوناگون به شکل های آتش ، آتیش ، تش آذیش ، آذر ، اکو ، ابر و ...میگویند .

🔹آتش یکی از عناصر چهارگانه مقدس در ایران باستان و در آیین مزدیستی محسوب میشود که با آیین و مراسم خاص در آتشکده ها از آن نگهداری میشده است . بنابر روایاتی از جمله در شاهنامه فردوسی هوشنگ از پادشاهان پیشدادی روزی در کوهستان ناگهان چشمش به ماری سیاه افتاد و پاره سنگی به سمت او پرتاب کرد . از برخورد آن با سنگی دیگر جرقه ای ایجاد شد و آتش برافروخته شد ، هوشنگ به همراهانش گفت که این جرقه فروغی ایزدیست و باید از آن پرستاری کرد ؛

از دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز زار
و از این طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قنبله نهاد

🔹در فرهنگ ایران باستان آتش مردمان پاک را نمیسوزاند و داوری ها آتش(ور) برای سنجش راست از دروغ از همین باور سرچشمه میگیرد .

🔹در اشعار حافظ واژه آتش ۸۳ بار آمده است ، هم به صورت مطلق آتش و هم ترکیباتی چون ؛ « آتش نهفته » «آتش زدن به خرقه » « آتش زدن به خرمن » « آتش طور » « آتش موسی » « آتش دل » « آتش مهر » « آتش غم » « آتش خمخانه » «آتش هجران » « آتش وادی ایمن » « آتش زهد و ریا » و ...

☘در ادامه مثال هایی برای بعضی از ترکیبات خواهد آمد ؛

در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم

حافظ طمع مبر ز عنایت که عاقبت
آتش زنـد به خـرمن غـم دود آه تــو

در عاشقی گریز نباشد ز ساز و سوز
ایستاده ام چو شمع مترسان ز آتشم
🔺« که در این شعر میخواهد بگوید که همانا عاشقی پاکبازی و خودسوزی است.»

مـاجـرا کـم کن و بـاز آ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به در آورد و بشکرانه بسوخت

نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد
ای بسـا خـرقه کـه مستوجـب آتش باشد

⏮ادامه دارد...
@roshanfekridini13.