سروش در پاسخ گفت: نزدیکترین لغتی که در فرهنگ اسلامی به لغت سکولار وجود دارد واژه «دهر» است

سروش در پاسخ گفت: نزدیکترین لغتی که در فرهنگ اسلامی به لغت سکولار وجود دارد واژه «دهر» است.
وی افزود: اما در گفتمان فلاسفه و متکلمین اسلامی از واژه «عقلانی» به معنای غیروحیانی برای سکولار استفاده می کنند. در مباحث فلسفی همواره مشاهده می شود که مثلا می گویند این بحثی بر مبنای دین است اما حال بیایید بحثی عقلانی داشته باشیم که یعنی بحثی بدون استناد به وحی داشته باشیم. اما این تنها به کاربرد فلسفی مربوط می شود، نه نهادهای اجتماعی. دینامیزم موجود در جهان اسلام به مسئله حقوق و تکالیف باز می گردد نه به مسئله سکولار و غیرسکولار.
او گفت: «بازگشت دین در عصر «سکولار زدایی» با گذشته متفاوت خواهد بود، زیرا این بار علم با قد و قامت پیشین در برابر دین ظاهر نخواهد شد. علم وجهه اولوهیت خود در قرون ۱۷ و ۱۸ را از دست داده و بسیار نحیف تر شده است. اکنون همه ما می دانیم که موقعیت علم حتی در دنیای آکادمیک بسیار ضعیف تر از گذشته است. در دنیایی که بعضی فرامدرن می خوانند حتی علم نیز یک ایدئولوژی دیده می شود».
آقای سروش گفت: «دین به یک جامعه گلوبالیزه (جهانی شده) باز می گردد که در آن علم دیگر خدا نیست. اکنون راه برای دین باز شده است. به این ترتیب این سکولاریزاسیون و سکولارزدایی بسیار با گذشته متفاوت خواهد بود».
وی سپس با تمایز قایل شدن بین دین به معنای مجموعه ای از دکترینها با دین به معنای هویت گفت: جهانی شدن بر ایجاد و یا تقویت بعد هویتی دین موثر بوده است.
آقای سروش افزود: هنگامیکه از اهمیت دین به عنوان مجموعه ای از دکترینها (نظریه ها) کاسته می شود و دین به عنوان هویت نگریسته می شود، بنیادگرایی متولد می شود.
خوزه کازانوا نیز درباره تکثرگرایی دینی گفت: «ادیان جهانی در گذشته با یکدیگر تعامل چندانی نداشتند. اما در اثر جهانی شدن ادیان و مذاهب به تعامل با یکدیگر وارد شده و برای انتقال پیام جهانی خود به چالش کشیده شده اند».
به گفته او برخی روستاها در اروپا برای ۴۰۰ سال با حفظ جدایی از یکدیگر کاتولیک و یا پروتستان باقی ماندند. آقای کازانوا گفت: «اما اکنون از دین و فرهنگ قلمرو زدایی شده است. هیچ دینی دیگر حیطه قلمرو خاصی ندارد. دیگر کاتولیکها، پروتستانها و مسلمانان دارای مرزهای مشخص نیستند. همه با هم در یک زمینه تکثرگرایانه در تعامل هستند. همه ادیان مجبور به تماس با یکدیگر و آگاه از حضور دیگری هستند. این پدیده ای جدید است».

متکلمین پیامبران خوبی برای تکثرگرایی نیستند
در ادامه این جلسه از سخنرانان درباره اظهارات پاپ بندیکت شانزدهم درباره دین اسلام سوال شد.
عبدالکریم سروش گفت: «بگذارید صریح باشم. پاپ یک متکلم است و متکلمین ذاتا انحصارگرا هستند. آنها پیامبران خوبی برای تکثرگرایی نیستند. برای همین هم او چنین سخنانی مطرح می کند. پاپ پیشین فیلسوف پدیدارشناسی بود. نگاه او به سایر ادیان از جمله اسلام بسیار تفاهم آمیز بود. اما اینگونه بحثهای متکلمانه تنها به کشمکش های موجود دامن می زند».
وی برداشت پاپ از اسلام را مبتنی بر درک هگل از اسلام دانست و گفت: «هگل نیز به نوبه خود تنها با مکتب اشعری در اسلام آشنا بود که در آن عقلانیت جایگاه رفیعی ندارد. صحبت های پاپ نشان می دهد که او هیچ اطلاعی از سایر مکاتب فکری در اسلام بخصوص معتزله ندارد. بیشتر فلاسفه مسلمان معتزله و یا شیعه بوده اند که بر عقلگرایی تاکید ویژه ای دارند».
عبدالکریم سروش گفت: «اما آنچه برای من شخصا تکان دهنده بود این بود که به گفته پاپ مسلمانان چون قرآن را کلام خدا می دانند تفسیر تکثرگرایانه از دین را تحمل نمی کنند. این سخن کاملا نادرست است بخصوص در نیم قرن گذشته که پژوهشگران در سراسر جهان اسلام از جمله در ایران از تفاسیر تکثرگرایانه از اسلام دفاع کرده اند. گرچه همه معتقدند قرآن کلام خداست اما در همان حال معتقدند که شما می توانید تفاسیر متعددی از این کتاب داشته باشید».
کازانوا نیز گفت: «مشکل این نیست که او یک متکلم است بلکه این است که او متکلم آلمانی و یک متفکر اروپایی است. اظهارات پاپ بیشتر در مورد اروپا بود و حاکی از تعصبات اروپایی او بود. به همین دلیل هم بود که بسیاری از اروپاییان حتی سکولارهای فرانسوی به حمایت از اظهارات او درباره اسلام برخاستند».

@DrSoroush