این داعیه که ماهم به سنت علمی، دائم مبانی دینی خودمان را نقد کنیم، نیکوست

این داعیه که ماهم به سنت علمی، دائم مبانی دینی خودمان را نقد کنیم، نیکوست. ولی اینجا یک تفاوت اصلی وجود دارد که سوال قبلی را دوباره پیش می کشد. در سنت علمی، ما قانون سوم نیوتن را به صرف اینکه “نیوتن این را گفته است”، نمی‌پذیریم. در فیزیک نیوتنی هم ممکن است روزی به این نتیجه برسیم، که فلان قانون فیزیک نیوتنی در شرایطی جواب نمی دهد و نادرست است؛ چنانچه اینیشتاین به این نتیجه رسید. اما در سلسله مباحث دینی ما به جایی می‌رسیم که به صرف نام یک فرد، نه صرف دانشی که آن فرد تولید کرده است، درستی یک گزاره را می‌پذیریم. به همین خاطر کسانی گوهر دین را تعبد می‌دانند، و می‌گویند ما به یک نقطه می‌رسیم که مبنای سخن و استدلال ما، سخن فرد است، و استدلال های ما دیگر آنجا تمام می‌شوند.

مبنای باور ما هرسخن هر فردی است یا یک فرد خاص با خصائل خاص؟