مبحث رمان فی نفسه اهمیت دارد که بیشتر مایلم درباره آن صحبت کنم

مبحث رمان فی نفسه اهمیت دارد که بیشتر مایلم درباره آن صحبت کنم .رسالتی در رمان هست که به نوعی با تجدد ارتباط دارد.
در همین ارتباط کتابی خواندم از هوسرل که برایم هشدار دهنده بود .هوسرل می گوید علم جدید از یک سو کشف کننده یا "عیان ساز "است ، چون با پی بردن به راز ماده انسان را به حقایق ملموس و محسوسات وارد می کند ، ولی از سوی دیگر "نهان ساز "است چون بنا به اصطلاحی که هوسرل آلمانی به کار میبرد (دنیای حیاتی) انسان را از افق دید او نهان میسازد ؛منظور از دنیای حیاتی عرصه روان ،عشق احساسات و از این قبیل است.
در اینجاست که رمان پا به میدان میگذارد و رسالت بیان این عوالم پس رانده شده را به دوش میگیرد .پس به موازات پدیدار شدن علوم جدید ،رمان هم ظهور میکند .
چنان که گفتم پیش از این دوران سر و کار ما با حماسه است ، نه رمان . در رمان بر خلاف حماسه آدم تنهاست .عجیب آنکه دن کیشوت اثر سروانتس اولین رمانی است که نوشته میشود و از قضا ماجرای شخیصتی است که در دنیایی که دیگر آنرا نمیشناسد ، گم شده است . قهرمان این رمان مطابق اعتقادی که به حقایق مطلق دنیای قرون وسطایی دارد ، به دنبال جنگ با شر میرود و میخواهد با اژدها بجنگد .ولی اژدهایی در کار نیست و مبارزه او به جنگ با آسیاب های بادی می انجامد .
سایر رمان ها هم در واقع به نحوی آنچه را علم پس زده یا محکوم کرده بود بر عهده میگیرند ، از سروانتس بگیرید تا رمان پرنسس دو کلو یا اثر لارنس اشترن انگلیسی ، در قرن هجدهم دیدرو ، در قرن نوزدهم بالزاک فلوبر استاندال ، و در آلمان توماس مان ،هرمان بلوخ و روبرت موزیل ؛و بعد پروست و جویس .اگر مدرنیته به وجود نمی آمد چنین تاریخچه ای از رمان به وجود نمی آمد .

داریوش شایگان_گفت و گو با روزنامه شرق