در جامعه ما که می‌توان گفت یک جامعه نسبتا بسته دینی بوده و هست، نقد دین ونقد روحانیت کردن، نگرش تاریخی به دین را رواج دادن، دین را

در جامعه ما که می‌توان گفت یک جامعه نسبتا بسته دینی بوده و هست، نقد دین ونقد روحانیت کردن، نگرش تاریخی به دین را رواج دادن، دین را در جای فرهنگی وتاریخی خود نشاندن، درون و بیرون دین را با یکدیگر متوازن و متلائم کردن،اخلاق را به تهذیب فقه واداشتن،نقد قرآن و سنت کردن و…. کارهایی بود که جز از روشنفکران دینی برنمی‌خاست. روحانیان این کارها را نمی‌کنند و نکرده اندمگر قلتی قلیل. و غیر دیندارها هم به این امور اهتمامی نمی‌ورزند و اساسا از درونمایه دین اطلاع درستی ندارند. من البته مبارزات آن ها را برای عدالت و آزادی، تخفیف و تحقیر نمی‌کنم اما نکته هایی ظریف در مبارزات روشنفکران دینی هست که در برنامه و کارنامه آنها وجود ندارد. روشنفکران دینی سخنانی میگویند که مطرح کردن و جا انداختن آنها محتاج دانش واتوریته ی دینی است. آنان این اتوریته را دارند. و لذا سخنانشان مقبول دینداران افتاده و خواهد افتاد باذن االله. در حالیکه دیگران، نه روحانیان و نه غیر دینداران یا آن اتوریته را ندارند و یا آن دانش را ندارند.

شما به مقابله‌ پر خشونتی که در جامعه ما با روشنفکران دینی می‌شود،وسر نخ همه به وزارت پر قذارت اطلاعات میرسد، نگاه کنید تا عمق تاثیر و قوت نهضت آنها را دریابید. ببینید چند مجله در ایران منتشر می‌شود که تنها همّتشان کوبیدن روشنفکران دینی است، آن هم با موهن ترین الفاظ و شیوه ها. چه جنگ های زرگری در جامعه ما به نام روشنفکر ی در انداخته اند تامردم و جوانان را سرگرم وسر در گم کنند وآنانرا از اندیشه کردن در امر دین و نقد استبداد دینی و تفسیر رسمی از دین بازدارند. همه این ها نشان می‌دهد که حکام مستبد ، تا چه حد از این حرکت هراسیده اند؛ والبته باید بهراسند. زیرا بنیان حاکمیت خود را بر جهل و جور گذارده اند و لذا هرکس فریاد بزند که امپراطور برهنه است باید عقوبت ببیند.