◾️آزادگی و حریت رندان

#بخشی_از_یک_کتاب

◾️آزادگی و حریّت رِندان

🌿روزی یک قناد که « شاه عاشق » خوانده میشد یک بار رندانه شاه شیخ [ حاکم شیراز ] را به سختی نزد عامه خجل کرد ، این شاه عاشق[ قناد ] که اسمش نیز خالی از جسارت نبود نزدیک مسجد عتیق شهر دکّانی داشت ، گه گاه به لهجه ی شیرازی شعر نیز میگفت .

یک روز جمعه وقتی شاه شیخ از نماز بیرون آمد قناد وی را ثنا گفت ، شاه شیخ که دلش میخواست محبوب عامه شود ، برای یک نمایش شاهانه به دکّان قناد درآمد ، به گوشه ای نشست و گفت امروز من دکّاندار شاه عاشقم ، بیایید و از من نُقل بخرید ، امیران و ملازمان شاه شیخ بر دکّان جوشیدند ، هر یک از زر نقد و اسلحه و رخت نفیس چیزی میدادند و از شاه پاره ای نُقل و نبات میگرفت ؛ گویند نزدیک صد هزار دینار حاصل شد که ثروتی بود هنگفت ، شاه شیخ از دکّان برخاست و به قصر خویش رفت .

امّا رند قناد بالای دکّان رفت و فریاد برآورد که مردم ، پادشاه شهر در حقّ من بزرگواری کرد و افتخار بخشید ، اکنون به شکرانه ی آن من هرچه را اینجا هست به مردم بخشیدم بیایید و دکّان مرا غارت کنید ، در یک زمان تمام دکّانش غارت شد و وقتی خبر به شاه شیخ دادند گفت : بزرگواری او بیش از ما بود .

آیا این یک دهن کجیِ رندانه نبود که رندانِ شهر به پادشاهِ جوان میکردند ؟
در واقع نوعی روحِ آزادگی و استقلال جویی بازاریان را نسبت به قدرتِ شاهان ، عاصی و بی اعتنا نشان میدادند.

📚از کوچهٔ رِندان
#عبدالحسین_زرینکوب

@roshanfekridini13..