مقدمه.. آزمون تاریخی بسیاری از نظریات علمی-فلسفی این مدعا را ثابت می‌کند

مقدمه

روزگاری شوپنهاور، فیلسوف شهیر آلمانی، گفته بود که هر حقیقتی سه مرحله را پشت سر می‌نهد: نخست به سخره گرفته می‌شود، سپس با آن مخالفت می‌شود و دست آخر چونان امری بدیهی پذیرفته می‌شود. آزمون تاریخی بسیاری از نظریات علمی-فلسفی این مدعا را ثابت می‌کند. دست قدرتمند تاریخ با نظریات چنان می‌کند که روزگاری عالمان یک دوره نظریه ای را بدیهی البطلان می‌دانند و دوره‌ای دیگر عالمان دیگر باز آن را بدیهی می‌دانند، ولی بدیهی الصدق و این نیست مگر به واسطۀ آزمون تاریخی نظریات.

ماجرای نظریۀ قبض و بسط تئوریک شریعت زین پس قبض و بسط هم از این قاعده مستنثنا نیست. وقتی متولد شد، تیرهای نقد از هر سو بر پیکر آن فرود آمد و مخالفان گمان کردند ضربۀ کاری را زده و کاری کرده‌اند که قبض و بسط مرده از طبع بیرون بیاید، اما چنین نشد. اینک که بیش از بیست سال از طرح نظریۀ قبض و بسط می‌گذرد، زمان نیکویی برای ارزیابی مجدد و کشف زوایای احتمالاً پنهان آن است.

عبدالکریم سروش، نمایندۀ برجستۀ روشنفکری دینی متأخر بعد از انقلاب اسلامی ایران، در سلسله مقالات خویش از ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۹ نظریۀ تکامل معرفت دینی را بر آفتاب می‌افکند، نظریه ای که بعدها با عنوان قبض و بسط تئوریک شریعت منتشر شد و در دهۀ چهارم عمر سروش در مجلۀ کیهان فرهنگی به طبع رسید. دقیقاً از ابتدای طرح این نظریه معرکۀ آرا در می‌گیرد و مخالفت ها آشکار می‌شوند؛ یکی آن را شکاکانه می‌خواند، دیگری آن را پوزیتیویسم وار نسبیت گرا می‌داند و . . . اما موافقان هم از پا نمی نشینند و به مخالفان پاسخ می‌دهند. خلاصه هایی از اصل نظریه نیز عرضه می‌شود و دست آخر نقدهای همدلانۀ بسیاری هم بر آن نوشته می‌شود. شاید به جرات بتوان گفت قبض و بسط از مهم ترین کتاب هایی است که پس از انقلاب اسلامی روحانیون، حوزویان و دانشگاهیان آن را نقد و بررسی کرده‌اند. از میان روحانیون ناقد می‌توان به مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، محمدحسین تهرانی، صادق لاریجانی، جوادی آملی و از غیر روحانیون می‌توان به مصطفی ملکیان، حسین غفاری و حمید وحید دستجردی اشاره کرد.

✅متن کامل در : http://goo.gl/17LpSv 🌐