آیا گیاه خواری یک فضیلت اخلاقی است؟.. قسمت اول: انسان برتر از حیوانات

آیا گیاه خواری یک فضیلت اخلاقی است؟

قسمت اول : انسان برتر از حیوانات

🖋 آرش نراقی؛ آرش نراقی با نام مستعار احمد نراقی (زاده ۱۳۴۵ در تهران) نویسنده، مترجم، دانشیار کالج موروین است. عمدهٔ فعالیت‌های وی در زمینهٔ فلسفهٔ دین و معرفت‌شناسی است
@sahatzist
منبع : تارنمای صدانت

پرسش اصلی در این نوشتار این است: آیا رژیم غذایی گوشتخوارانه از منظر اخلاقی دفاع پذیر است؟ به بیان دیگر، آیا انسانها اخلاقاً حق دارند که برای تأمین خوراک خود جان حیوانات دیگر را از ایشان سلب کنند؟

بسیاری از کسانی که رژیم غذایی گوشتخوارانه را بدون هیچ قید و شرطی اخلاقاً روا می دانند، کمابیش به اصل زیر باور دارند (بگذارید آن را “اصل انسان محوری” بنامیم):
اصل انسان-محوری: انسانها اخلاقاً برتر از سایر موجودات زنده هستند.
@sahatzist
در اینجا مقصود از “برتری اخلاقی” انسانها دست کم این است که ارزش اخلاقی انسانها بیشتر از سایر موجودات زنده است، و لذا نیازهای انسانها اخلاقاً بر نیازهای سایر موجودات زنده تقدم دارد. بنابراین، هرگاه که میان نیازهای انسانها و موجودات زنده دیگر تعارض رخ دهد، برآوردن نیازهای انسانها اخلاقاً اولویت می یابد. برای مثال، اگر برآوردن نیازهای غذایی انسانها در گرو کشتن حیوانات دیگر باشد، مطابق “اصل انسان-محوری”، لاجرم باید کشتن آن حیوانات را اخلاقاً روا بدانیم. بنابراین، همانطور که می بینیم “اصل انسان-محوری” نقش مهمی در توجیه اخلاقی رژیم غذایی گوشتخوارانه ایفا می کند.
@sahatzist
اما از سوی دیگر، سایر موجودات زنده هم منافع و مصالحی خاص خود دارند که می تواند به نحوی از انحاء آسیب ببیند. به گمان من بخوبی می توان بر این مبنا استدلال کرد که سایر موجودات زنده نیز واجد حقوق اخلاقی ای خاص خود هستند. برای مثال، حیواناتی که منبع تأمین نیازهای گوشتی انسانها هستند قابلیت تجربه درد دارند، و بنابراین، می توانند مورد آزار قرار گیرند، یعنی درد و رنجی غیرضروری بر ایشان تحمیل شود. اما آزار حیوانات و تحمیل درد و رنج غیرضروری بر ایشان، به منافع یا مصالح خاص آن حیوانات آسیب جدّی می رساند، و از این رو آشکارا اقدامی اخلاقاً نارواست. به نظر می رسد که موجودات زنده از منظر اخلاقی واجد حقوقی هستند که رعایت آنها بر انسانها فرض است. اگر بپذیریم که منافع و مصالح خاص موجودات زنده باید رعایت شود، و موجودات زنده واجد حقوق اخلاقی هستند، در آن صورت هرگونه تمایزگذاری میان موجودات زنده، و ترجیح منافع یک گونه بر گونه های دیگر فقط در صورتی اخلاقاً موجه خواهد بود که به نحو دلبخواهی و بدون مبنای عقلی موّجه صورت نگرفته باشد. مبنای این استدلال تا حدّ زیادی مشابه استدلالی است که در تقبیح اخلاقی نژادپرستی یا تبعیض جنسیتی علیه زنان اقامه می شود. نژادپرستی یا تبعیض علیه زنان از آن رو اخلاقاً نارواست که مطابق آن دیدگاهها، انسانها بر مبنای نژاد یا جنسیت شان از یکدیگر متمایز می شوند، و بر آن مبنا منافع یک گروه بر گروه دیگر تقدم می یابد. اما تمایز اخلاقی نهادن میان انسانها بر مبنای نژاد یا جنسیت عقلاً دفاع پذیر نیست. بنابراین، به نظر می رسد که اصل کلّی زیر از منظر اخلاقی پذیرفتنی باشد (بگذارید آن را “اصل برابری اخلاقی موجودات زنده” بنامیم):

@sahatzist
اصل برابری اخلاقی موجودات زنده: با موجودات زنده باید به نحو یکسان رفتار کرد مگر آنکه بتوان نشان داد میان آنها تفاوتی واقعی و اخلاقاً مربوط وجود دارد که به اعتبار آن می توان تفاوت در رفتار را موّجه ساخت.

اگر “اصل برابری اخلاقی موجودات زنده” را بپذیریم، در آن صورت “اصل انسان-محوری” یا برتری انسانها فقط در صورتی اخلاقاً موّجه است که میان انسانها و سایر موجودات زنده تفاوت واقعی و اخلاقاً مربوطی وجود داشته باشد که به اعتبار آن بتوان برتری اخلاقی انسانها را بر سایر موجودات زنده عقلاً توجیه کرد. بنابراین، پرسش مهّم این است که آیا میان انسانها و سایر موجودات زنده تفاوتی واقعی و اخلاقاً مربوط وجود دارد که به اعتبار آن بتوان انسانها را از سایر موجودات زنده اخلاقاً برتر دانست؟
@sahatzist
هواداران “اصل انسان-محوری” استدلال می کنند که انسانها پاره ای ویژگیهای منحصر به فرد و ممتاز دارند که به اعتبار آن می توان به نحو موّجهی آنها را (اخلاقاً) برتر از سایر موجودات زنده دانست. برای مثال، یکی از آن ویژگیها این است که انسانها از قوّه خرد برخوردارند. ادامه