🌎سبزها و نظریه اجتماعی!. اول: از نان ماشینی تا عوض شدن معنای «دهاتی»!

🌎سبزها و نظریه اجتماعی!
@sahatzist
قسمت اول : از نان ماشینی تا عوض شدن معنای "دهاتی"!

🔸چندی پیش در جلسه عده ای از دانشجویان حضور داشتم. این دوستان که عمدتا گرایشات چپ داشتند، معتقد بودند که مارکس جزو معدود اندیشمندانی بود که بحران های زیست محیطی را پیش بینی کرده و برای آن راه حل ارائه داده است.البته نظرات این دوستان مستند به فکت ها و حقایق غیرقابل انکاری نیز بود که نمی توان به سادگی از آن گذشت.

🔸اما مسئله اصلی این است که عموما تعصبات ایدئولوژیک انسان ها را دچار خطای روش شناختی و حتی معرفت شناسانه می کند. از آنجا که افکار اندیشمندانی بزرگی چون مارکس تبدیل به مکتب فکری شده اند سخن گفتن از اندیشه های شخص آنان، آن هم با تعصب مکتبی راه به جایی نخواهد برد.
@sahatzist
🔸متفکرانی چون مارکس با آن حجم انبوه از نوشته ها که کمابیش متناقض و مبهم و متضادند، راه را بر تفسیرها و خوانش های بی شمار باز می گذارند. این است که ما عموما نه با مارکس بلکه با قرائت هایی از مارکسیسم روبرو هستیم همان طور که با قرائت هایی از اسلام، مسیحیت یا هر اندیشه و ایدئولوژی دیگری طرفیم.

🔸 از دید عده ای از متفکران، مارکسی که "مانیفیست کمونیست" را می نویسد، همان قدر دارای دغدغه های محیط زیستی است که ابوبکر البغدادی معتقد به قرائت های رحمانی از دین!
از طرف دیگر کسانی هم چون بلامی فوستر با تاکید بر نظریه "متابولیسم"مارکس چنان قرائت های سبزی از اندیشه مارکس ارائه می دهند که او سردمدار نظریات اجتماعس سبز به نظر خواهد رسید.

🔸مجموعه مباحث مطرح شده در آن جلسه کذائی و دیگر اتفاقات باعث شد احساس کنم نسبت به جریان جامعه شناسی محیط زیست به معنای آکادمیک آن هنوز سوء تفاهم های بزرگی وجود دارد. اگر خدایاری کند قصد دارم تا مجموعه پست هایی را با عنوان"سبزها و نظریه اجتماعی" در کانال قرار دهم. در این مجموعه سعی می کنم نظریات اجتماعی مرتبط با محیط زیست را به اختصار به صورت پیوسته قرار دهم.طبیعی است اینها برداشت های شخصی من است از کتاب هایی که خوانده ام و مشحون از خطا و سوء تفاهم، که امیدوارم مورد مداقه قرار گیرد و داوری شود.
@sahatzist
✅قسمت اول:طبیعی بودن

▪️یکی از مهم ترین موضوعاتی که سرچشمه های نظریات اجتماعی درباره محیط زیست را تشکیل می دهد نظر افراد نسبت به "طبیعی بودن" یک وضعیت،شئ ، پدیده یا فرد" است. ما امروزه چیزهای طبیعی یا جنبه غذائی اش ، ارگانیک را دوست داریم اما ایران چنددهه پیش و غرب یک قرن پیش چنین نظری نداشتند.

▪️یادم است اولین بار که حدود سال های هفتاد دستگاه پخت نان "ماشینی" در محله ما افتتاح شد چندبرابر زمان نان های دیگر باید در صف می ایستادیم تا بتوانیم نان این دستگاه را بخریم و همیشه در مهمانی ها تعریف کیفیت و کم دورریز بودن این نوع نان بود! اما امروز هرچیزی هرچه قدر سنتی تر و طبیعی تر باشد به نظر سالم تر می رسد. نگاهی به ظروف غذا و مدهای لباس و دکور رستوران ها و...نشان دهنده رگه های قدرتمند خواست بازگشت به وضعیت سنتی/طبیعی است.
در دیگر نقاط جهان نیز کمابیش چنین وضعیتی حاکم بوده است. مدرنیته ابتدا طبیعی بودن را تحقیر می کند اما به مرور مغلوب آن می شود. درباره افراد نیز ما چنین نظری داریم. معنای "دهاتی " بودن در حال عوض شدن است و دیگر کمتر کسی جرات می کند آن را به راحتی استفاده کند. "دهاتی کودن و تنگ نظر و خرفت " چند دهه پیش حالا تبدیل به "دهاتی شریف و اصیل و مهمان نواز و صادق " شده است.
@sahatzist
▪️اگر با کمی اغماض تولد "نظریه اجتماعی" را مصادف با انقلاب های فکری رنسانس و بعد از آن روشنگری بدانیم ، آنگاه می توان بهتر حدس زد که اروپاییان مغروری که سرمست قدرت دیگ بخار بودن و دست به فتوحات گسترده در جهان می زدند، نسبت به جنگل های طبیعی، رودهای طبیعی و بومیان طبیعی چه حسی داشتند.از نظر اکثر آنان طبیعی بودن مترادف "وحشی، بی ارزش،بدوی و حتی جادوگرانه و کفرآلود" بود.
اما انسان ها طبیعی بودن را تا کجا دوست دارند؟ آیا طبعی بودن همیشه مبتنی بر پیش داوری است؟ این پیش داوری از کجا نشات می گیرد؟ آیا متفکرانی بوده اند که نظر خلاف این داشته باشند؟ نظر مثبت یا منفی چه تاثیری می تواند بر نظریات اجتماعی در حوزه سیاست و اقتصاد و جامعه شناسی بگذارد؟ان شالله اگر عمری باقی بود در قسمت ب