محیط زیست نیازمند نظریه پردازی است. نشرو بازنشر مطالب در این کانال به معنای تایید آن ها نیست. صفحه ما در اینستاگرام https://instagram.com/sahat_zist?utm_source=ig_profile_share&igshid=oiuzhhz712pw تماس و پیشنهادات: @sahatzistadmin @AnooshehZahra
✳️💰 پولِ ممکن و ماشینهای ناممکن!
✳️💰 پولِ ممکن و ماشینهای ناممکن!
@sahatzist
🔹 در طی سالها، من خود را در میان سه نوعِ کاملاً متفاوت از گفتمانهای مربوط به تنگنایِ جهانیِ اکولوژیکیِ نوع بشر یافتهام. چند دقیقه پس از ورود به هر جلسه یا اتاقِ درس برایم روشن میشود که در کدامیک از این جمعها (با نامی که اکنون به آنها میدهم) هستم:«کنشگران»، «مدیران» یا «تحلیلگران». این دستهها معرّف نقاط عزیمت بنیادی برای سه رویکرد مجزا به مقولهی پایداری هستند.
🔹 1.برای کنشگران فرض بنیادی آن است که پایداری جهانی امری است مربوط به قدرت، تضاد و مبارزهای متعهدانه علیه اردوگاه دشمن. مفهوم «بومشناسیِ سیاسی» بهخوبی چنین موضعی را پوشش میدهد؛ بسیاری از دانشجویانِ بومشناسی انسانی آشکارا در این دستهبندی جای میگیرند.
🔹 2.برای تحلیلگران، پایداریِ جهانی موضوعی است که باید از طریق تأملات نظری بیطرفانه و تحقیقات تجربیِ ابژکتیو روشن گردد، همانطور که برای مثال در حوزهی آبرومندِ «تاریخ زیستمحیطی» انجام شده است. انتظار بر این است که این موضوع باید از همهی منظرهای ممکن، در شمار فزایندهای از نشریات معتبر مورد بحث قرار گیرد. بیشتر اعضای کمیتههای مجامع تحقیقاتی که دربارهی تخصیص هزینههای پژوهشی تصمیم میگیرند به این دسته تعلق دارند. (بنابراین به عنوان یک مدرس و محقق در زمینهی بومشناسی انسانی، من خودم را در تنگنای میان دو الزام متضاد یافتهام).
🔹 3.سرانجام به نظر میرسد که «مدیریت» آن کلیدواژه یا همان چتری است که ذیلِ آن هر دوی این رویکردهای ظاهرا آشتیناپذیر به یکدیگر میرسند. انتظار اساسی در اینجا آن است که هر دانشی که در رابطه با پایداری تولید میشود باید «کاربردپذیر» باشد. مسائل تنها زمانی برای بحث جالباند که قابل حل باشند. این گفتمان که هم دانشجویان و هم [اعضای] شوراهای پژوهشی به طور فزایندهای به جذب شدن در آن گرایش دارند، بلندپروازی دانشجویان برای تغییر جهان را با بلندپروازی دانشگاهی برای تولید دانش ترکیب میکند.
@sahatzist
🔹 امّا در مسیر جذب به سوی «مدیریت»، همانطور که در کلیدواژهی «توسعهی پایدار» بیان میشود، دانشجویان به سمتی متمایل میشوند که علاقهشان به قدرت را از دست بدهند؛ و محققان گرایش بدان مییابند که علاقهشان به اندیشیدن را وا نهند، زیرا فرضیاتِ ضمنی مدیریت بر [ترجیح] توافق به جای تضاد، و کاربردپذیری به جای حقیقت مبتنی است. پس خشم دانشجویان و کمالگرایی روشنفکرانهی محقّقان در راههایی فرعی به سوی فعالیتهای حل مسئله به نحوی قابل قبول، منحرف و به خدمت گرفته میشود؛ مسیر این فعالیتها به [همان] شیوهای ترسیم میشود که [این] مسائل به طور سیاسی تعریف میشوند.
@sahatzist
🔹 دانشمندان علوم طبیعی باید درک کنند که نظامهای نمادین فرهنگی نظیر زبان، پول، و قدرتْ مؤلفههایی از اکوسیستمها (زیستبومها) هستند که سویههای عمدهای از جریانهای ماده و انرژی آنها [اکوسیستمها] را سازمان میدهند. دانشمندان علوم انسانی باید درک کنند که جریانهای ماده و انرژی برای نظامهای اجتماعیْ بنیادی هستند و بایستی در توضیح «توسعه» و «توسعهنیافتگی» در نظر گرفته شوند. به منظور کنار هم آوردن و پیوند دادنِ این دو سنت پژوهشی، ضروری است که تاریخِ جداییِ آنها درک شود؛ [اینکه] چرا بومشناسان، اکوسیستمها را مستقل از [نقشِ] گونهی انسان درک کردهاند؟ [و] چرا اقتصاددانان جوامع را مجزا از زیستمحیطهای بیوفیزیکی آنها در نظر گرفتهاند؟
@sahatzist
🔹 دلایل مهمی وجود دارد که باور کنیم ناپایداری کنونی دقیقاً همان چیزی است که منطق ذاتیِ سرمایهداریِ صنعتی گرایش به پیشبُرد و گسترش آن دارد. در تمام این مدّت، در حالی که میلیاردها دلار صرف مباحث مربوط به پایداری شده است، ما بیش از پیش به سمت وضعیتِ ناپایداری حرکت کردهایم. تقریباً هر پارامتر منفردِ قابلتصور ـ از قبیل سرانهی جهانیِ انتشار گازهای گلخانهای، مصرف انرژی، ردپای اکولوژیکیِ انسان ، تولید زبالهی جامد، و غیره – به همان نتیجهی روشن منجر شده است. هنگامی که پس از چنین زمان درازیْ راهکار همچنان بسیار دور از دسترس مانده است، باید نتیجه بگیریم که چیزی در این تحلیلها غایب است. ایمان به فناوری، منطق ذاتیِ نظام اجتماعی ـ زیستمحیطی کنونیمان را به حساب نمیآورد.
@sahatzist
🔹 آنچه خواندید گزیدهای بود از مقالهی ارزشمند «پولِ ممکن و ماشینهای ناممکن»، نوشتهی آلف هورنبرگ، ب