انتخابات، آموزش عمومی و بحران آب.. 🖋.. منبع: تارنمای انسان شناسی و فرهنگ

انتخابات، آموزش عمومی و بحران آب

🖋#جباررحمانی

منبع :تارنمای انسان شناسی و فرهنگ

قسمت دوم : سه سناریو برای یافتن مقصر خشکسالی: مردم، دولت، طبیعت
@sahatzist
◀️بحران آب در ایران به یکی از جدی‎ترین بحران‎های تاریخ معاصر تبدیل شده‎است. روند فاجعه‎بار خشکسالی، استفادۀ نامناسب از ذخایر آب به‎ویژه در کشاورزی و مدیریت نامطلوب آب پیامدهای بسیاری داشته که نشست دشت‎ها، خشک‎شدن دریاچه‎ها و رودها، وضعیت تنش آبی و... از پیامدهای اولیۀ آن است. هرچند عموماً به غلط بحران آب را به تغییرات اقلیمی نسبت می‎دهند، درحالی‎که تغییرات اقلیمی در ایران تا حدی به مسئلۀ بحران آب دامن‎زده‎است نه اینکه موجب آن شده‎باشد.
از سوی دیگر، عقلانیت محیط‎شناختی سنتی در فرهنگ ایران که در طی هزاران سال منطق استفادۀ پایدار را از منابع طبیعی شکل داده‎بود، به حاشیه رانده شد و تحت تسلط ایدئولوژی‎های نوسازی در قبل و بعد از انقلاب و شهوت توسعه، منطق استفاده از منابع طبیعی مبتنی بر تصوّر وجود منابع نامحدود و استخراج مهارناپذیر آن رواج یافت. در نتیجه آن وضعیت به تشدید بحران آب و محیط زیست در ایران منجر شد. البته، خود مفاهیمی که به کار می‎بریم به این فهم ناقص از بحران‎ها دامن می‎زنند؛ به عنوان مثال، ما معمولاً از واژۀ خشکسالی استفاده می‎کنیم، درحالی‎که این واژه کفایت لازم را برای درک این بحران ندارد، زیرا این واژه بیانگر خشکی یک سال است و در دانش فرهنگی ما معمولاً سال یا سال‎های بعد این بحران کم‎آبی را رفع‎شده تصوّر می‎کردند؛ لذا، باید آن را تغییر داد و از عصر و دورۀ خشکی یاد کرد، زیرا ما در سال یا سال‎های معدود خشکی قرار نداریم، مسئلۀ بحران آب در ایران یک بحران جدی است که نه‎تنها می‎تواند بیش از یک دهه، بلکه می‎تواند چندین نسل ادامه پیدا کند. چون بحران اصلی نه در منابع آب، بلکه در نحوۀ استفادۀ جمعیت ایران از آب است؛ استفاده‎ای مخرب و غارت‎گونه از منابع آب. لذا، دیر یا زود این بحران خودش را به شکلی جدی نشان می‎داد.
@sahatzist
◀️ در جامعۀ ما، یکی از رویکردهای نادرست برای مواجهه با بحران آب، تقلیل آن به تحوّلات طبیعت و امر اقلیمی است. این رویکرد، انفعال موجود را توجیه می‎کند. اما، مطالعات اجتماعی و فرهنگی آب در ایران نشان می‎دهد که این بحران قبل و بیش از هرچیز یک مسئلۀ اجتماعی و فرهنگی است، زیرا ایرانیان همیشه در طول تاریخ با بحران آب مواجه بوده‌اند و به دلایل فرهنگی و اجتماعی خاصی توانسته‎اند این بحران را مدیریت کنند و تکنولوژی لازم را برای مدیریت آن (به‎ویژه قنات) خلق کنند.
@sahatzist
◀️ آنچه در چند سال اخیر در صحبت‎های محقّقان برجستۀ این عرصه دیده می‎شود تأکید بر یک نکته است: «چرا مردم و مسئولان نمی‎فهمند که آب نیست». این نکته نشان‎دهندۀ نوعی گلایه از جدی‎نگرفتن بحران آب و انفعال در برای آن از سوی مردم و مسئولان است. در وضعیت فعلی سه رویکرد کلی در برابر بحران آب موجود است: رویکر اول، بحران را به گردن طبیعت و اقلیم خشک می‎اندازد؛ مقصر اصلی تغییرات اقلیمی است؛ رویکرد دوم، مردم و رفتار غلط آنها را عامل اصلی می‎داند، لذا دائما به آنها گفته می‎شود چه باید بکنند و چه نکنند، زیرا روش‎های غلط استفاده از آب توسط آنها این بحران را ایجاد کرده‎است؛ رویکرد سوم، مسئولان و دولت را مجرم اصلی تلقی می‌کند.
@sahatzist
◀️ آنچه اهمیت دارد عدم اجماع بر درکی مشترک از این بحران است. منطق اصلی فهم این بحران انداختن تقصیرها به گردن «دیگری» است. این دیگری یا دولت است یا مردم یا طبیعت. این نوع بازنمایی بحران بیش از هرچیزی دو کارکرد ضمنی دارد که بسیار مهم هستند: کارکرد نخست، رفع اتهام از خویشتن (فرد/ ما) و کارکرد دوم، رفع مسئولیت‎پذیری از خویشتن در وضعیت موجود است. این دو وجه عمیقاً به هم‎ پیوسته و وابسته‎اند و نتیجه‎اش این است که هرکس مقصر است، خودش درست کند. با شناخت این منطق و مکانیسم واکنش مردم و مسئولان در برابر بحران، می‎توان درک بهتری از انفعال عمومی نسبت به این بحران بزرگ به‎دست‌‎آورد. شکافی که میان آگاهی مردم از بحران بزرگی که در آن هستند (فاجعۀ خشکسالی بزرگی که در میانۀ آن هستیم و رو به وخیم‎تر‎شدن دارد) و عدم تمایل به انجام وظیفه در قبال این مسئله و شانه‎خالی‎کردن از مسئولیت‎پذیری بیش از هرچیزی مبتنی است بر درکی غلط از منشأ بحران (دیگران) و راه حل آن (مقصر باید آن را حل کند). ارائۀ د