ذبح در ملاء عام

ذبح در ملاء عام
@sahatzist
1-در روانشناسی دعوای گروهی که معتقدند کودکان پرخاشگر به سراغ دیدن تصاویر خشونت بار تمایل دارند و گروه دیگری که دیدن صحنه های خشونت آمیز را علت پرخاشگری کودکان می دانند، به مثابه دعوای مرغ و تخم مرغ به لحاظ پشتوانه تجربی حل نشده است؛ اما به همان میزان و شدیدتر برای همبستگی بالا بین گرایش به خشونت ورزی در بین کودکان و دیدن تصاویر یا فیلم های خشونت آمیز ، اجماع نظری و تجربی وجود دارد.
@sahatzist
برخی از تیوری های روانشناسی ابراز می دارند که کودکان در سنین ابتدایی نه تنها درک اخلاقی از خشونت ندارند بلکه قادر به تشخیص و تمایز تفاوت خشونت علیه انسان و علیه حیوانات نیستند. به همین دلیل است که در جنگ های مختلف مثل جنگ های داخلی آفریقا، و یا نمونه اخیر آن در سوریه و عراق، جنگ طلبانی همانند داعش سعی می کنند تا با اجبار کودکان به دیدن صحنه های قتل و کشتار و سربریدن های هر روزه، خشونت را برای آنان امری طبیعی جلوه دهند. عدم توانایی تفکیک و تمیز خشونت بین جاندارن مختلف و همچنین ناتوانی در ارزیابی اهمیت حق حیات، کودکان را می تواند تبدیل به ماشین های کشتار و شکنجه خارق العاده ای کند که به هیچ وجه از یک انسان بالغ ساخته نیست. کودکان نمی توانند دنیا را از دریچه چشم دیگران نگاه کنند و با اصولی مثل همذات پنداری ویا این اصل که " هرچه برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز نپسند" نظام اخلاقی نوع دوستانه ای بسازند. آن ها وقتی تحت آموزش های خشونت آمیز قرار می گیرند به آن به مثابه یادگرفتن ورزشی مفرح نگاه می کنند و برای آنان بازی با سرهای بریده زنان قبیله توتسی در کشتار رواندا به عنوان توپ فوتبال، با توپ فوتبال واقعی تفاوت چندانی وجود ندارد.
@sahatzist
2- متاسفانه در طی سالیان اخیر شاهد این هستیم که دسته جات عزاداری به خصوصی در تکایای خارج از مساجد دچار یک مدل از رشد و گسترش شده اند که به هیج وجه با معیارهای شناخته شده و مورد تایید فرهنگ مذهبی و سنتی و قانونی همخوانی ندارد، اما حساسیت برانگیز بودن برگزاری مراسم و مناسک دهه محرم و تداعی تلخ سالهای دیکتاتوری رضاخانی و ممنوعیت های مذهبی، چنان نظارت بر این دسته جات را پیچیده و حساسیت برانگیز کرده است که متولیان امر ترجیح می دهند در برابر هر گونه ناهنجاری سکوت اختیار کنند. آرایش های عجیب و زننده دختران و پسران، استفاده از ادوات موسیقی مناسب کنسرت های جاز و متالیک، نوحه هایی که میشود سبک آن را لوس آنجلسی خواند و شیوع قارچ گونه مکان هایی که بیشتر در شان یک قهوه خانه سیار است تا ایستگاه صلواتی و با استفاده از ظروف یکبارمصرف نامناسب بیشتر سرطان خیرات می کنند تا چای, تبدیل به امری عادی شده که گویا هیچ نهادی نیز مایل به صرف هزینه برای مقابله با آن نیست.
@sahatzist
این مناسک اگر به همین منوال ادامه پیدا کنند، به قول جادوگر جامعه شناسی, رابرت مرتن نه تنها کارکردی نخواهد داشت بلکه تبدیل به کژکارکرد شده و یا در خوشبینانه ترین حالت از حیز انتفاع ساقط می گردند. چیزی که اما نگران کننده است رقابت این دسته جات برای بزرگ تر کردن حیوانات قربانی از گوسفند به گوساله و گاو و حتی شتر است. گویا اگر قبلا علم های بزرگ تر نشانه قدرت هیات مذهبی خاصی محسوب می شد حالا حیوانات بزرگتر هستند که حکایت کننده این امرند. اگر بر روی مسایلی مثل پیامدهای بهداشتی خون های جاری شده در ذبح های کف خیابانی چشم فروبندیم مشکل بزرگتر اینجاست که پای ثابت همه این مراسم کودکان و نوجوانانی هستند که متعجبانه پروسه طولانی مدت ذبح گاو، گوساله و شتر را _که به دلیل جثه بزرگ تر ،زمان بیشتری از پروسه جان دادن یک گوسفند است_به تماشا می نشینند. با توجه به مقدمه بالا سوال اینجاست که وقتی کودکان قدرت تفکیک پذیری کمی برای تفاوت خشونت علیه انسان یا حیوان دارند، چرا باید اجبار کودکان به تماشای ذبح انسان را عملی وحشیانه، اما اجبار آنان به تماشای طولانی مدت ذبح حیوانات را امری عادی و حتی مذهبی بدانیم؟! به راستی کودکی که شاهد سریدن کارد سلاخی بر گلو, ناله های قبل و خرناس های بعد از ذبح, فوران خون بر کف خیابان و رعشه ها و جان دادن های عذاب آور یک موجود زنده است ,در آینده چه واکنشی در قبال نزاع های خیابانی با سلاح سرد خواهد داشت؟
@sahatzist
البته این نوشتار در پی به رخ کشیدن این پرسش بزرگتر نیست که آیا اصلا خشونت علیه هر نوع حیوانی اعم از بزرگ و کوچک در ملای عام و یا دور از انظار عمومی عمل