درباره اکوفمنیسم.. منبع: تارنمای مهرخانه.. 🖋

درباره اکوفمنیسم

منبع :تارنمای مهرخانه

🖋#سیمین_یکتایی

قسمت دوم :مفاهیم اصلی
@sahatzist
اکوفمینیسم به جنبش ها و فلسفه هایی اشاره دارد که میان محیط زیست و فمینیسم، رابطه برقرار می کنند. این واژه اولین بار توسط نویسنده فمینیست فرانسوی، فرانسیس دوبون در کتابش با نام «فمینیسم یا مرگ» در سال 1974 به کار برده شد، وی همچنین بنیانگذار مرکز اکولوژی فمینیست در سال 1972 در پاریس بود. اکوفمینیسم بیان می دارد که سلطه مردان بر زنان، بازنما و تشدیدکننده غلبه جامعه بر محیط زیست بوده و این دو معضل با یکدیگر مرتبط هستند. روابط جنسیتی پدرسالارانه در جامعه، با مواجهه مردمحورانه با محیط زیست مرتبط است.
@sahatzist
همان نحوه فکر و رفتار که زنان را بی ارزش کرده، تحت سلطه درمی آورد و مورد استثمار قرار می دهد، در مواجهه با طبیعت به کار گرفته شده است. اکوفمینیست ها این تحلیل را به وضعیت دیگر گروه های تحت سلطه جامعه نیز گسترش می دهند، و ظلمی را که برای مثال بر سیاه پوستان، اعضای طبقات فرودست جامعه یا اقلیت ها روا داشته می شود، را از همین نوع می دانند. به همین سیاق، اکوفمینیسم همچنان که دغدغه های فلسفی، الهیاتی، جامعه شناختی و محیط زیستی دارد، دغدغه های سیاسی هم دارد. همچنین می توان نحله های مختلفی از اکوفمینیست ها را براساس اندیشه و عمل سیاسی که در پیش می گیرند، شناسایی کرد: اکوفمینیست های لیبرال، فرهنگی، اجتماعی و سوسیالیست. در مجموع این نحله های متعدد در یک چیز مشترک اند: آنها ساختارهای قدرت ظالمانه ای که زنان و طبیعت را در فرهنگ ها، محیط ها و شرایط تاریخی و سیاسی مختلف به بند کشیده اند، به چالش می کشند.

گفتیم که اکوفمینیست ها به روندِ به خدمت گرفته شدن طبیعت توسط انسان در فرآیند مدرنیته، که ارزش ذاتی طبیعت را زیر سوال می برد و آن را تنها ابزاری برای بهتر کردن زندگی انسان می داند، روندی که انسان را همچون ارباب و طبیعت را همچون برده زیردست درنظر می گیرد، اشاره می کنند؛ و بیان می دارند که سلطه مردان بر زنان و ساخت جامعه پدرسالارانه، با سرکوب طبیعت توسط انسان ارتباط دارد. به زعم آنان این هر دو سرکوب از یک جنس بوده و ناشی از یک نوع مواجهه با جهان اطراف است. اما اکوفمینیست ها چگونه میان این دو نوعِ به ظاهر متفاوتِ سلطه، رابطه برقرار می کنند؟ کارن وارن (1993) بیان می کند که در مجموع می توان در نوشته های اکوفمینیست ها، هشت نوع رابطه میان انقیاد زنان و طبیعت یافت. این ارتباطات عبارتند از: ارتباط تاریخی، مفهومی، تجربی و عملی، سمبلیک و نمادین، معرفت شناختی، سیاسی و عملکردی، اخلاقی و نظری. ما در این یادداشت تنها یک نوع از این روابط یعنی ارتباط تاریخی را واکاوی خواهیم کرد. دیگر انواع این ارتباطات در یادداشتی جداگانه مورد تحلیل قرار خواهد گرفت.
@sahatzist
بنابه ادعای آریل ساله بحران ِجهانیِ زیست محیطی امروز، نتیجه قابل پیش بینی فرهنگ پدرسالار آنهاست. با بررسی داده های تاریخی درباره ریشه های تسلط بر زنان و طبیعت، بعضی از اکوفمینیست ها بیان می دارند که الگوهای اصلی تسلط با استیلای جوامع هند و اروپایی بر قبایل چادرنشین اروپا و آسیا در حدود 4500 سال پیش از میلاد مسیح آغاز شد. ریانه آیزلر دوران پیش از این جایگزینی را یک دوره کشاورزی صلح آمیز، مادرتباری و مادرسالارانه می خواند. دیگر اکوفمینیست ها این ارتباط تاریخی را به دوگانگی پدرسالارانه، و مفاهیم عقلانیت در فلسفه کلاسیکی و نانوسنت عقلانیت نسبت میدهند. به گفته آنها اندیشه غربی از میراث یونانی گذشته حاوی دوگانه های انسان/طبیعت، مرد/زن، خرد /احساس، ماده /روح، فرادست/فرودست، غالب /مغلوب و... بوده است. بدین معنا مفاهیم انسان، مرد، خرد، روح، فرادست و غالب در کنار یکدیگر، و مفاهیم طبیعت، زن، احساس، ماده، فرودست و مغلوب در کنار یکدیگر می نشینند.

بعضی دیگر از فمینیست ها که بر تحولات علمی و فرهنگی متأخرتر تأکید دارند، ریشه این پدیده را به انقلاب علمی قرون شانزده و هفده میلادی بر می گردانند. این دسته بیان می کنند که پیش از انقلاب علمی و صنعتی، در جهان سنت نظمی هماهنگ میان انسان و طبیعت وجود داشت، اما این هماهنگی با نگرشی تقلیل گرایانه و مکانیکی از علم مدرن جایگزین شد، که بهره کشی از طبیعت، گسترش بی رویه تجارت و صنعت و واداشت زنان به فرمانبرداری را تجویز می کرد. اکوفمینیسم بیان می کند که جامعه غربی به شکلی مشابه با زنان، طبیعت و همچنین گروه های