زنگ خطر سانتی مانتالیسم زیست محیطی

زنگ خطر سانتی مانتالیسم زیست محیطی
@sahatzist
1-توسعه و سرمایه داری به عنوان دو همزاد کلاسیک مدرنیسم برای رشد و گسترش ، بیش از هر چیزی به حد مشخص و کنترل شده ای از ثبات درون محیطی احتیاج دارند. به این معنا که حداقل خود محل زندگی سرمایه دار و کارخانجات و موسسات تابع آن و جامعه محل وقوع آن می بایست دور از هر گونه تنش و بی ثباتی باشد. این "وضعیت ثبات" جز به مدد ترویج تساهل و رواداری های فکری حاصل نمی شود. چرا که اگر قرار باشد مسائل قومیتی و یا ایدئولوژیک محل نزاع هر روزه باشند سرمایه داری فی نفسه امکان تحقق پیدا نخواهد کرد و توسعه محقق نخواهد شد. اما ترویج رواداری های عقیدتی نیز محتاج فروکاهیدن آن عقیده و مکتب به پدیده هایی است که کمتر موضوع مناقشه قرار می گیرند. ساده ترین و سریع ترین راه برای گرفتن زهر بنیاد گرایانه هر جنبش فکری و اجتماعی ، تقلیل آن به مظاهر مصرفی است.
@sahatzist
به این ترتیب اگر چه تمام نهادهای نظامی و امنیتی یک کشور سرمایه دار نسبت به کوچکترین حرکت های چپ گرایانه و یا بنیادگرایانه مذهبی عکس العمل نشان می دهند اما در برابر جوانان مختلفی که تی شرت های چه گوارا می پوشند و به سبک داعش محاسن می گزارند و سرخود را به شیوه نئونازی ها می تراشند هیچ گونه حساسیتی از خود بروز نخواهند داد. در این میان صنعت مد و سانتی مانتالیسم فرهنگی کمک شایانی به این امر می کنند.
در این نظام ساختارهای مسلط اقتصادی ،سیاسی و فرهنگی همچون جعبه جادو هر گونه جنبشی را که خود می تواند مولد یک " الگوی تولید فکری" باشد در خود فروبرده و آنچه که بیرون می آورد جریانی نیازمند" الگوی مصرف مادی" است!
@sahatzist
2- تخریب بیش از اندازه محیط زیست ایران توسط سرمایه داری منحصر به فرد آن نوعی از توسعه ناپایدار را رقم زده است که واکنش آن به صورت بروز جنبش های مختلف زیست محیطی در جامعه نمایان گردیده است. اما آنچه مایه تعجب است تعلق ایدئولوژیکی و پایگاه طبقاتی اعضای جنبش های زیست محیطی است. درحالی که سابقه تاریخی احزاب سبز و جنبش های محیطی زیستی در پیوند با تفکرات انتقادی، جنبش های دانشجویی، پویش های مدافع حقوق زنان و با کمک نخبگان فرهنگیی رقم خورده است تا از شر سانتی مانتالیسم در امان بماند ، در ایران زمین کنشگری محیط زیست در غیاب گروه های فوق الذکر به دست جریانی افتاده است که سانتی مانتالیسم بن مایه خط فکری آنان را شکل می دهد.
@sahatzist
جنبشی محیط زیستی نیز همانند همنوعان خود بعد از ورود به این جعبه جادو به شکل یک مد فرهنگی بیرون می آید ،گویی که مد گرایی در قبای محیط زیستی پوششی تحمل پذیر و قابل دفاع تر یافته باشد و به ارضای نیاز تشخص طلبی کمک کند. به این ترتیب برای مثال همان گونه که شاهد بودیم تمام اهداف و انرژی صرف شده برای کمپین هایی مثل نجات یک گونه جانوری در حال انقراض بدون دستاوردی مشخص ، محدود به جمع آوری امضاهای الکترونیکی شده و بدل به ابزاری برای تنوع فرمیک به اشتهای سیری ناپذیر گرفتن عکس های سلفی در کنار عکس های آن حیوان نگون بخت شده است.
@sahatzist
3- خالی بودن عرصه فعالیت های زیست محیطی از نخبگان فکری و جنبش انتقادی ، خود باعث بازتولید بی تفاوتی و حتی انزجار قشر الیت جامعه از حرکت های معطوف به محیط زیست می شود زیرا آنان نیز از ترس برچسب ابتذال عطای فعالیت در این عرصه را به لقایش خواهند بخشید.
در حال حاضر محیط زیست ایران در کنار نیاز به گسترش افقی در سطح کنشگران دغدغه مند ، به حرکت عمودی در سطح متفکران و خلق نظریات بومی مبتنی بر توسعه پایدار نیاز دارد تا بتوانند جنبش های محیط زیستی را تغذیه نظری نمایند و گرنه این جنبش ها به زودی دچار سرخوردگی و تفرقه شده و در سطح یک مد زودگذر باقی خواهند ماند، امری که از هم اکنون زنگ خطر آن به صدا در امده است.
علاوه بر همه موارد فوق جنبش های چپ که عملا بعد از انقلاب دچار زوال گفتمانی شده اند می توانند از مسئله محیط زیست به عنوان " بخش بیرون افتاده نظام سرمایه داری" جهت باززایی ایدئولوژیک خود استفاده و از انفعال کنونی خود خارج شوند.
به نظر در شرایط منحصر به فردی از همزیستی مسالمت آمیز سرمایه داری رانتی و نفتی و نخبگان لیبرال که هر کدام بی نیاز از حمایت گروه های طبیعت گرا، به گسترش هژمونی خود می پردازند ، جنبش های زیست محیطی و گفتمان چپ به عنوان نیمه گمشده دیگری چاره ای جز اتحاد با هم ندارند و تنها از ای