برساخت مردم ایران به مثابه مجانین راننده!

برساخت مردم ایران به مثابه مجانین راننده!
@sahatzist
چند وقت پیش لطیفه ای در شبکه های اجتماعی دست به دست می گشت به این مضمون که " اگر کسی بخواهد بر مبنای تبلیغات ماهواره ای مردم ایران را ارزیابی کند احتمالا آن ها را عده ای معتاد دارای مشکل ریزش مو و ناتوانی جنسی می داند که از عوارض پوستی رنج برده و به شدت خواهان مهاجرت به کشورهای دیگر هستند!" این لطیفه اما به نکته ظریفی اشاره دارد و آن هم این است که بازنمایی اغراق گونه یک پدیده چه تصویر مضحکی را می تواند رقم بزند. این بازنمایی اغراق گونه نه تنها در تبلیغات ماهواره ای که در گزارشات حوادث و سوانح حمل و نقلی در ایران در نهایت خودش عمل می کند. به این صورت که در علت اکثر قریب به اتفاق گزارشات کارشناسی، خطای انسانی جزو علل اصلی تصادفات گنجانده می شود و خواندن این گزارشات کارشناسی شده برای یک ناظر خارجی این تصور را پدید می آورد که مردم ایران احتمالا دیوانگان و مجانینی هستند که تنها هدفشان از رانندگی رساندن تلفات تصادفات جاده ای به رقم شانزده هزار نفر در سال 94 است! آیا به راستی مردم ایران چنین اند؟
یکی از مغالطه های رایج در سطوح مدیریتی "تقلیل ساختار به فرد" است. به این معنی که وقتی یک ساختار مستعد فساد یا بروز خطای انسانی است مدیران مرتبط برای رفع مسئولیت و عدم پاسخ گویی، مشکلات به وجود آمده از ساختار معیوب را به افراد تقلیل می دهند. برای مثال شبکه خبر در گزارش 15 فروردین ماه سال 95 اعلام کرده است که : "در حالیکه در دنیا به ازای هر 10هزارخودرو حدود 9 نفر و در اتحادیه اروپا 3 نفر کشته می شوند، اما در ایران حدود 37 نفر به ازای هر 10هزار خودرو جان خود را از دست می دهند." شنیدن این خبر سه نتیجه و تصمیم مدیرتی را می تواند در پی داشته باشد:
@sahatzist
اول اینکه: " مردم ایران فرهنگ یک رانندگی معقول را ندارند. " در این وقت قاعدتا همه نظام های فرهنگی و سیاسی باید ارتقای این سطح آموزش را در اولویت اصلی خود قرار دهند و همه کارهای دیگر را از اولویت خارج کنند ، چرا که اگر جنگ تحمیلی با رقم تقریبی ۲۶۲ هزار شهید در طول هشت سال باعث تمرکز اکثر برنامه های فرهنگی کشور بر فرهنگ شهادت شده بود چرا نباید آمار تقریبا 200 هزارنفری متوفیان سوانج رانندگی در طول هشت سال (84تا 92) چنین توجهی را جلب کند؟ علاوه بر این مسلما اگر صرفا عامل فرهنگی باعث نرخ غیر طبیعی تصادفات در مقایسه با دیگر کشورها شده است، این عامل ذاتی مردم نیست . به این معنی که نمیتوان گفت مردم آلمان ذاتا با فرهنگ رانندگی متولد شده اند بلکه کودکان آلمانی نیز در فرآیند اجتماعی شدن در نهادخانواده و آموزش پرورش و دیگر نهادها توانسته اند به این فرهنگ دست یابند.

دوم اینکه : "مشکل از فرهنگ رانندگی مردم نیست و عواملی مثل کیفیت خودروهای داخلی که به قول فرمانده وقت نیروی انتظامی در سال 90 باعث شده تا ایمن ترین خودروهای ما در هر 10 هزار تصادف کشته دهند و نا ایمن ترین خودروها در هر یکصد تصادف کشته دهند" در کنار جاده های غیر استاندارد باعث این امر شده است. در این صورت اقدامات اصلاحی از حالت اول بسیار هزینه بر تر بوده و نیازمند عزمی ملی است.
@sahatzist
سوم اینکه :" در تصادف شماره یک خواب آلودگی آقای میم ، در تصادف شماره دو گردش به چپ خانم ب و قس علی هذا ..."باعث سوانح منجر به تصادفات می شود. این کار راحت ترین و کم هزینه ترین حالت ممکن برای تصمیمات کلان است.این راه حل با وجود مضحک بودن اما در کمال تاسف بسیار فراگیر است. همه مان خبر داریم که حادثه کوی دانشگاه و آتش سوزی پلاسکو در نهایت عاملین به سربازان وظیفه و کارگران فروکاسته شدند. حتی در سوانح هوایی و ریلی و جاده ای نیز عموما خطای خلبان و ریل بانان و رانندگان علت اصلی خوانده می شود و هیچ وقت ناوگان فرسوده هوایی و ریلی و خودروهای بی کیفیت داخلی ناشی از تحریم های منتج از سیاست های خارجی بوالهوسانه یا ساختارهای ناکارآمد و مدیریت غیرمتخصص سهمی از خطا را عهده دار نمی گردد.

همه سازمان های مرتبط خود به خوبی می دانند که در یک ساختار سالم،(جز در حالت لحاظ کردن عملیات تروریستی) خطای انسانی امکان انباشت و رسیدن به مرز فاجعه را ندارد و این ساختار معیوب نرم افزاری و سخت افزاری است که باعث می شود خطاهای انسانی منجر به فجایع ملی شوند.
#ایمان_معمار