#ای_کاش_که_جای_آرمیدن_بودیبخش سوم؛در جامعه‌ای که بر وارونگی استوار است، نه آسایش مادّی هست و نه گشا

#ای_کاش_که_جای_آرمیدن_بودی
بخش سوم؛


در جامعه‌ای که بر وارونگی استوار است، نه آسایش مادّی هست و نه گشایش معنوی، هیچ چیز نیست؛ شبی به روز پیوسته می‌شود و نام آن را نهاده‌اند زندگی!
در این جامعه، جدّی‌ترین مسائل بشری را می‌توان به صورت چنان مضحکه‌ای درآورد که گویی برای به راه بردنِ کارها استعدادِ مسخرگی بیشتر است تا فنّ راه‌بَرَندگی،
اگر جامعه‌ای چنین شد، هیچ‌کس در آن به خوشبختی دست نخواهد یافت، حتّی کسانی که همه‌ی نعمتهای مملکت را به انحصار خود درآورده‌اند،
زندگی‌ها در دنیای کنونی چنان به هم نزدیک است که باید محیط سعادتمند ایجاد کرد تا بتوان با سعادت زیست.
گروهی که عیش خود را در آن می‌بینند که این مُلک ماتم‌سرایی باشد، محیط را به دلخواه خویش آراسته‌اند، مردم را پای‌بندِ گرفتاریهای حقیر کرده‌اند تا هیچکس را فرصت اندیشیدن باقی نماند به امید آنکه چون فرصت اندیشیدن نبود، کسی از خود نخواهد پرسید:
"زندگی‌ای که جوهر و لطف را از دست داد، به چه درد می‌خورد؟ به چه درد می‌خورد زندگیِ بنده‌وار، تاریک، غرقه در سموم و تعفّن؟ "
و اکنون کار به جایی کشیده است که دیگر نعمت‌های رایگانِ طبیعت چون آسمان فیروزه‌فام، آفتاب خوش، تازگی بهار و لطف خزان نیز نمی‌تواند چهره‌ها را از هم بگشاید.
در این میانه، تنها مایه‌ی تسلّی آن است که بشر به هر درجه از ذلّت فرو افتد، نیروی امیدوار بودن را یکباره از دست نمی‌دهد.


🌷دکتر محمّدعلی اسلامی‌ندوشن🌷
#ایران_را_از_یاد_نبریم

@sarv_e_sokhangoo