«شب آخر» سروده‌ای زیبا از دکتر اسلامی‌ندوشن در اواخر دهه‌ی ۱۳۲۰ خورشیدی:. 🌷🌷🌷🌷

"شبِ آخر" سروده‌ای زیبا از دکتر اسلامی‌ندوشن در اواخر دهه‌ی ۱۳۲۰ خورشیدی :
🌷🌷🌷🌷

شبِ آخــر دوان‌دوان رفتـم
تا ببــینم به آخـــرین بارش
نرم‌نرمک زدم به در انگشت
کردم از خواب ژرف بیدارش

شب مهتـابیِ غم انگیــزی
ماه،آهسته در چمیدن بود
اندکی سرد و اندکی دلکش
باد پاییــز در وزیــدن بود


آمـد آسیـمه‌سر برون ز اتـاق
لرز لرزان و مست و برهنه پا
گفـت با نالــه‌وار آوایــی :
"راستی رای رفتن‌است تو‌را؟"


مانده عریان برون ز جامه‌ی خواب
آن بَـر و بــازوان و دوشِ سپیـــد
اندر آغــوش ماهتـاب خَــــزان
از دمِ بـاد سَــــرد می لـرزید


اشکِ گردنده حلقه بسته به چشم
شـرم بر گـونه‌هـای ســوزانش
تنـگ در گردنــم حمایــل کرد
ناگهــــان بـازوانِ عریانـــش


لحظه‌ای چند خیره ماند و خموش
نگـهِ خویــش بر نگاهـم بســت
آه دیــدم کــه آنـــگه می‌گــفت
رشته‌ی وصلِ ما گُسست‌گُسست


گفتمـش نازنیـــن خــــداحافظ
لیک او خیره ماند و هیچ نگفت
موجی از گیسوانِ خود بگشود
ونـدر آن مهــر و درد را بنهفـت


چهـره‌ای روی چهــره افتـاد
تپشِ هر دو دل،فزون‌تر شد
بـازوانی فشـرد و کرد رهــا
اشکی افتاد و گونه‌ای تَر شد

🌷🌷🌷🌷
#چشمه

@sarv_e_sokhangoo