@sociology_of_sport یادداشتها, نظرات, تحلیلهای اجتماعی و پیشنهادهای سازنده شما را در خصوص جامعه شناسی ورزش و جامعه شناسی بدن در نشانی زیر چشم به راهیم: @Moidfar @madanibita
🔰🔰🔰قسم به گیسوان بریدهی روشنا.. 🖊ابراهیم افشار …بعضی قصهها را باید دفن کرد
🔰🔰🔰قسم به گیسوان بریدهی روشنا
🖊ابراهیم افشار
بعضی قصهها را باید دفن کرد. لای زمهریری از برفهای هزارساله. یا زیر خاک سیاه یا حتی بشکههای قیراندود. بعضی قصهها را باید با تیزاب سلطانی شُست. باید رویش به اندازه هزاران سلسله جبال البرز، خاک ریخت که بوی عفناش دیگر در طول تاریخ برنخیزد و مشام آدمیزاده را نیازارد.
نمیدانم این فیلم کوتاه را دیدهاید یا نه؟ فیلم کوتاه دخترک خردسال و شیرینزبانی که خیر سرِ ما، رفته است به تماشای بازی پرسپولیس- السد و گویا راهش نمیدهند. نخستین بار در اینستاگرام علیرضا جهانبخش بازیکن تیم ملی دیدیمش.
این قصهها را باید از رسوب در اذهان خسته تاریخ شُست که آدمیزاد تا عمر دارد اگر برایش بگرید کم است. دختربچهای نابالغ و بسیار کمسال را به استادیوم راه نمیدهند و پدرش همانجا موهایش را قیچی میکند تا شاید در هیبت یک پسربچه، بفرستد داخل استادیوم.
استادیومی که کاش ویران میشد و شاهد ویرانی رویاهای آن دختربچه نبود. در فیلمی که از دوربین یکی از تماشاگران فیلمبرداری شده، ازش میپرسند اسمش چیست؟ و او بعد از کلی مِن و مِن کردن و کلنجار رفتن با خود، میگوید که« علی»! و همه میخندند! اما اسم واقعیاش «روشنا»ست.
این چه ورزشگاهی ست که به کودکان دروغ یاد میدهد؟ به کودکانی که باور دارند «دروغگو دشمن خداست». این چه ورزشی ست و این چه استادیومی ست که مالامال از دروغ و قحطسالی اخلاق است؟ کودک بینوا موهای بریده بریدهاش را ریخته در کاغذی کوچک و گرفته در دستش و...
با بیخیالی لبریز از معصومیتی غریب، خطاب به دوربین لبخند میزند. لبخندی که طلاست، جواهر است و قیمت نمیتوان رویش گذاشت. قیمت برای موهایی که به قیمت تماشای یک بازی فوتبال، تاراج کردهاند. با دروغ و دروغ و دروغ از دستش قاپیدهاند.
حالا در زمانهای که کودکان را از ریشه وجودیشان با حیله و خدعه آشنا میکنند او دم ورودی استادیوم، با گیسوان بریده بریدهاش «بازیبازی» میکند و بقیه تماشاگران بهش میخندند. کودک در وضعیتی نیست که بفهمد چرا باید جنسیت و سن و سالش را اینهمه با دروغ و ریا و پردهپوشی معرفی کند.
آدمی باید خونابه بالا بیاورد و از فرهنگسازان این فوتبال بپرسد که چرا در ورزشگاههای ما رویاهای کودکان را این شکلی به مسلخ میبرند؟
روشناست با اسم علی، درحالیکه گیسهای بریدهاش را در دست و پیراهن قرمز به تن دارد نمیداند که این صحنه را تاریخ هرگز از یاد نخواهد برد
چهکسی باعث این شده که روشناهای گیسوبریده به ورطه دروغهای بزرگسالانه بیفتند؟
نمیداند که این اگر اضمحلال فرهنگی نیست پس چیست؟
نمیداند که این اگر «کمدی سیاه» نیست پس چیست؟
آنهایی که میگفتند کار فوتبال، ساختن انسان مسئول و آگاه است اکنون با دیدن این فیلم چه درنظر دارند؟
چرا کودکان را تبدیل به گوشت دم توپ میکنید؟ آنها وقتی که قد برافراشتند و از جنسیت خود دفاع کردند با نسل خدعهگر ما چه معاملهای خواهند کرد که طره موهایش را کف دستش ، یادش دادهایم که بهخاطر تماشای یک بازی، حتما دروغ بگو. کودکانه دروغ بگو. برای فرار از دست گزمکان، دروغ بگو
برای هلهلهای که بهخاطر پرسپولیس میکشی دروغ بگو دخترکم. فقط دروغ بگو. دروغ زیاد بگو که اکنون حق است که فرشتگان از چمنهای بیبرکت تو بگریزند. و حق است که تاریخ، خون بالا بیاورد روشنای عزیزکم. عزیزکم روشنا.
« بردن یا باختن؟ بگذارید دمکراسی تعیین کند.»
@sociology_of_sport