📌ضمن اینکه موفقیت صدف خادم نافی و ناقض موفقیتهایی نیست که سایر دختران بوکسور کسب کرده و می‌کنند ذکر چند نکته ضروری به نظر می‌رسد:

📌ضمن اینکه موفقیت صدف خادم نافی و ناقض موفقیتهایی نیست که سایر دختران بوکسور کسب کرده و می کنند ذکر چند نکته ضروری به نظر می رسد:

🔰مسابقات ترکیه با صرف هزینه شخصی بالا و اخذ مبالغ هنگفتی ( حدود 16 میلیون تومان) از دختران برگزار می شود. پس همه دختران بوکسور امکان ورود از طریق چنین کانالی را ندارند و اینجا نابرابری اجتماعی وجود دارد. دیگر اینکه آموزشهای آماده سازی ورزشکاران ایرانی استاندارد نبوده و در سطح کیفی پائینی انجام میشود.

افزون بر این مسابقات ترکیه از اعتبار جهانی برخوردار نیست و حتی به نوعی فرمایشی و ساختگی است. شاید دلیل عدم پوشش رسای رسانه ای نیز همین بوده باشد ( اگر نگوئیم رسانه ملی و رسمی کشور در پوشش اخبار ورزشی زنان که بیماری است مبتلا به double standards یا استانداردهای دوگانه). ضمن اینکه در کشوری چون فرانسه رسانه به عنوان ابزار دموکراسی از حداقلهای استقلال رسانه ای برخوردار هست که اطلاع رسانی نسبت به چنین رویدادی را بی منت هزینه و بی نیاز از تبلیغات انجام دهد.

🔰به هر حال اولین بار نیست که ورزشکار زن ایرانی دیده نمی شود. بی خبری از الهه سفیدی البته دریغ آدمی را به همراه دارد اما از شیرینی حضور در عرصه معتبر جهانی یا ارزشمندی برد صدف خادم و سدی که او شکست, کم نمی کند.

🔰 روزنه امیدی گشوده شده و امید که با دادن آدرسهای غلط بسته نشود. باید دقت کرد ارجاعاتی که در این جور موارد به حشو و زواید می شود, ما را از تمرکز بر تار و پود بافت اجتماعی و اصل این رویداد ورزشی, به مثابه پدیده اجتماعی دور نکند:

مثلا با کوچک شمردن این رویداد با ایجاد تقابلهای کاذب ( "اینکه چیزی نیست از این بهترها را داریم" );
یا بر عکس, با شاخ و برگ دادن یا فروکاستن آن به امر سیاسی یا شخصی ( که این بار واقعا وصله ناجوری خواهد بود!);

یا مثلا با طرح بحث پوشش و کنترل بدن زنانه مثلا "دست و پایش بیرون بود" یا "سرپوش نداشت" یا اصلا "کی گفته زن بایست مشت بزند؟"...
و خلاصه شأن والای زن را در آینه زنگار بسته ای از یک قرائت مندرس و فرسوده از فقه به تصویر کشیدن و امر اجتماعی را به امر دینی ( آن هم در چنین قوالب مفهومی شکسته و شکننده ای) گره زدن.