🌐تفکر بازتابی. ✍نعمت الله فاضلی. 🔸قسمت دوم:

🌐تفکر بازتابی
✍نعمت الله فاضلی
🔸قسمت دوم:

🔺اما خبر هشداردهنده این است که از سال 1970 تا به امروز مطبوعات، رسانه ها و در سال های اخیر شبکه های اجتماعی و موبایلی همه مردم را کم و بیش درگیر نوعی تفکر بازتابی و تأملی کرده اند و «هرمنوتیک بدگمانی» نیچه ای بخشی از «گفتمان عمومی» شده است.

🔺علاوه بر این، «گفتمان بازتابی» از مرزهای جوامع اروپایی و غربی فراتر رفته و همه جوامع از جمله ایران را کم و بیش درگیر و مشغول خود کرده است. تلگرام و شبکه های اجتماعی در چند سال اخیر این «گفتمان بازتابی» هر روز و هر لحظه بیش از پیش گسترش و عمق می دهند.

🔺در اینجا دیگر مسئله فلسفه و نظریه اجتماعی مطرح نیست، بلکه میلیون ها انسان عادی در حال نوشتن و خواندن و بحث کردن درباره تجربه های روزمره خود از زندگی معمولی شان هستند. البته نویسندگان و محققان دانشگاهی این مجال را پیدا کرده اند تا دانش ذخیره شده گفتمان بازتابی و «تأمل انتقادی» از رمانتیسیسم گرفته تا مارکس، وبر و زیمل و نیچه، هایدگر و فوکو تا اندیشه های پساساختارگرایان چون دریدا و بودریار و دیگر سوپراستارهای فکری را به درون جامعه انتقال دهند. در این شرایط است که دوستان من مانند جناب مهرآئین در حال تولید و بازتولید روایت بازتابی انتقادی هستند.

3⃣ سه؛ در این موقعیت همه ما کم و بیش درگیر با این گفتمان بازتابی انتقادی هستیم. خب، چه چیز این گفتمان بازتابی را باید هشیارانه و بازاندیشانه اندیشید؟ گمان نمی کنم این باشد که آیا این گفتمان واقع گراست یا نه؟ یعنی آیا این گفتمان صادقانه موقعیت جامعه را توضیح می دهد یا این که این گفتمان صرفا نتیجه خیال بافی های نویسندگان و ناشی از نگاه های نخبه گرایانه است؟

🔺گمان من این است که پرابلماتیک گفتمان بازتابی میزان پایین یا بالا بودن واقع گرایی آن نیست؛ زیرا با توسعه یا گسترش فرایندهای تجدد و مدرنیته، لاجرم این گفتمان بازتابی گسترش می یابد. وجود گفتمان بازتابی بخشی از «واقعیت اعلا» در فرایند مدرنیته است و گریز و گزیری از آن نیست. حجم انتشار متن ها هم در این زمینه بیشتر از آن هست که بتوان آنها را داوری کرد.

🔺به اعتقاد من، پرابلماتیک این گفتمان چیزی نیست جز همین اجتناب ناپذیری آن. چیزی که می تواند ویرانگر باشد، مواجه غیر خلاق و منفعلانه با این گفتمان است. جامعه و افراد آن باید بنابر ضرورت گسترش فرایندهای تجدد (شهری شدن، صنعتی شدن، بروکراتیک شدن، رسانه ای شدن و ....) بیاموزند که «زندگی بازاندیشانه» و «تفکر بازتابی» به منزله پاره ای از «آگاهی عملی» و «آگاهی گفتاری» مدرنیته است و لاجرم شهروندان باید در این گفتمان زیست کنند و قواعد و اصول زیستن در این گفتمان را بیاموزند.

4⃣چهار؛ گفتمان بازتابی و تأمل انتقادی هر روز بسط بیشتری خواهد یافت، زیرا جامعه هر روز بیشتر درگیر فرایندهای دگرگون شونده است. این گفتمان بخشی از سازوکار دگرگونی جامعه (و در نتیجه بحرانی کردن جامعه) و در عین حال مواجه با بحران های آنست.

🔺تجربه جهانی نشان داده است که تا این لحظه «تنها راهبرد کارآمد برای مواجه با بحران های مدرنیته چیزی جز مدرن شدن بیشتر نیست». معنای این سخن این است که در هنگام خواندن و درگیر شدن با متن هایی مانند آنچه مهرآئین می نویسد و می گوید مراقب باشیم تا برچسب های ایدئولوژیک دم دست و آماده مانند «روشنفکران برج عاج نشین، «ایادی استکبار» یا جامعه شناسان منفی باف و امثال اینها را نثار این نویسندگان نکنیم. همچنین مراقب باشیم تا با خواندن این متن ته دل مان خالی نشود و دچار یأس فلسفی و نومیدی از جامعه و تاریخ نشویم؛ و گمان نکنیم که چیزی به نام تقدیر تاریخی تلاش می کند تا سرنوشت ما را تباه سازد. همین روایت های بازاندیشانه و انتقادی گواهی هستند بر نشاط و سرزندگی جامعه و نه مرگ و نیستی آن.

🔺جامعه زمانی دچار مرگ می شود که در خواب خرگوشی رفته و از نقد خود غفلت ورزد. گفتمان بازتابی نوعی دیالتیک و گفتگوی درونی جامعه را ایجاب و ایجاد می کند. در این گفتگو هم چالش ها و هم دستاوردها، هم بیم ها و هم امیدها گفته و اندیشیده می شوند.

5⃣پنج، گفتمان بازتابی تلاشی است برای فعال سازی ما انسان ها تا در مواجهه با زندگی و زندگی روزمره راه و روش بی تفاوتی و بی خیالی را پیش نگیریم. بخاطر داشته باشیم نویسندگان و دانشگاهیانی که گفتمان بازتابی را توسعه می دهند «ذهن جامعه» هستند. هر کس در این فضای جدید و در حال ظهور، باید تلاش کند تا «سواد انتقادی» را بیاموزد. با گسترش گفتمان بازتابی از درون دانشگاه و آکادمیا به درون جامعه، نوعی سواد انتقادی نیز شکل می گیرد؛ سوادی که افراد بتوانند مواجهه ای تحلیلی و فعال با رسانه ها و خوانده ها و شنیده های شان پیدا کنند.

📌 منبع این مطلب:
@DrNematallahFazeli

https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA