🌐 طبقه‌ از دیدگاه ماکس وبر.. 🔹ماکس وبر سه بعد مهم را در قشربندى تشخیص مى‌دهد:..۱. موقعیت اقتصادی.۲

🌐 طبقه‌ از ديدگاه ماکس وبر

🔹ماکس وبر سه بعد مهم را در قشربندى تشخيص مى‌دهد:

۱.موقعيت اقتصادي
۲.منزلت اجتماعى
۳.قدرت

ماکس وبر در مورد طبقات، فکر مارکسيستى را اساس قرار داده وضعيت اقتصادى را اساس تعريف طبقه مى‌داند و هر دوى آنها مالکيت اموال را ملاک اساسى براى تعريف طبقه مى‌دانند و هر دوى آنها به اين واقعيت که نوع اموال مورد مالکيت از يک نظام اقتصادى به نظام اقتصادى ديگر متفاوت است آگاهى دارند. اما منظور مارکس از طبقات يک نظريه اقتصادى نيست. بلکه يک وضعيت کلى توليد و مالکيت است که هم اقتصادى و هم اجتماعى است.به عقيده 'ماکس وبر' بايد 'واقعيت طبقاتي' را از 'طبقه' تفکيک کرد و ميان آنها فرق گذاشت.به‌نظر او وضعيت طبقاتى به‌طور کلى عبارت است از: شانس ويژه‌اى که افراد براى تملک انحصارى مثبت يا منفى در مورد توزيع اموال، درجات و يا سرنوشت دارند و 'طبقه عبارت است از هر نوع گروه متشکل از اشخاص که داراى وضعيت طبقاتى همانند باشند' .

وبر برعکس مارکس، اين تعريف را در معناى محدود مى‌‌گيرد و مى‌خواهد وضعيت طبقاتى را بيشتر با اقتصاد ربط دهد و مى‌گويد دسترسى فرد به مال و ثروت، شانس شخصى براى او است. به عبارت ديگر، اساس تعريف وبر وضعيت اقتصادى فردى است. به‌نظر او افراد از نظر خانواده، شغل، سرمايه و محل سکونت خويش يا از نظر هر نوع عامل تعيين‌کننده‌اى شانس‌هاى نامساوى و متفاوت در تملک اقتصادى در دسترسى به مال دارند و همين تفاوت‌ها است که موجب وضعيت طبقاتى فرد مى‌شود.بعد 'منزلت اجتماعي' ازنظر مارکس وبر مربوط است به افرادى که از احترام و منزلت يکسانى برخوردار هستند که اجتماعات را تشکيل مى‌دهند و اغلب شکل خاصى را ندارند. از نظر وبر گروه‌هاى منزلت بر پايه حيثيت مشترکى متکى است و در نقطهٔ مقابل تملک دارد. به اين معنى که ممکن است کسانى‌که تملک دارند و کسانى‌که فاقد آن هستند به گروه منزلت همسانى تعلق داشته باشند و بين آنها از لحاظ منزلت اجتماعى تفاوتى وجود نداشته باشد.

ماکس وبر در مورد قشربندى 'منزلت اجتماعي' و تمايز تحليل آن 'طبقهٔ اقتصادي' چنين مى‌گويد:طبقات، براساس روابطى که با توليد و دستيابى به کالاها دارند قشربندى مى‌شوند. حال آن که گروه‌هاى 'منزلت' براساس اصول مصرف آن کالا چنانکه در سبک‌هاى زندگى خاص متجلى مى‌شود، قشربندى مى‌گردند. منزلت و وجهه اجتماعى چنانکه مورد پذيرش قشرهاى مختلف اجتماع است، اساس قشربندى منزلت اجتماعى را تشکيل مى‌دهد.ملاک‌هاى عمده در قشربندى منزلت اجتماعى عبارت هستند از:سبک زندگي، تعليم و تربيت، منزلت ارثى و منزلت شغلى افرادى که داراى منزلت اجتماعى برابر هستند تمايل به روابط دوستانه با يکديگر و محدود ساختن اينگونه روابط با قشرهاى پائين‌تر مى‌باشد.به‌نظر وي، هرچند مالکيت اموال هميشه از لوازم منزلت اجتماعى نيست ولى در بلندمدت از مبانى قطعى آن به شمار مى‌آيد.بُعد سوم قشربندى اجتماعي، به‌نظر 'مارکس وبر' توزيع قدرت سياسى است که موجب پيدايش گروه‌هاى سياسى متفاوت مى‌گردد که در شرايط رشد بوروکراسى سياسى به‌وجود مى‌آيد. به عبارت ديگر اين نوع قشربندى اجتماعى بيشتر در جوامع بورژوازى غربى که گروه‌هاى متعدد سياسى در آن با يکديگر در رقابت هستند وجود پيدا مى‌کند.

🔹منزلت اجتماعی

بعد از مارکس وبر تصور 'منزلت اجتماعي' از مشخصات اساسى جامعه‌شناسى طبقات اجتماعى در آمريکا است و جانشين تصور طبقهٔ اجتماعى گرديده است. نه تنها جامعه‌شناسانى چون 'مک ايور' و 'وارنر' و شاگردان آنان اين تصور را پذيرفته‌اند و در اشاعه آن کوشيده‌اند، بلکه اصحاب مکتب فونکسيوناليسيم ساختمانى چون 'پارسنز' نيز بر اين تصور تأکيد نمودند.به‌نظر 'مک ايور' ؛ طبقهٔ اجتماعى گروهى از افراد اجتماع است که نه به خاطر محدوديت‌هاى ناشى از زبان، يا محل زندگى يا فونکسيون يا تخصص، بلکه به خاطر منزلت اجتماعى از گروه‌هاى ديگر متمايز گرديده است. اين عامل 'ذهني' به‌عنوان يک عقيده عمومى شامل تفاوت‌هاى 'عيني' چون سطح درآمد و تمايزات شغلي، وراثت، نژاد، فرهنگ و مانند آن نيز مى‌گردد.به‌نظر 'مک ايور' ، تمام عوامل عيني، مانند فونکسيون، ثروت و قدرت بايد از طرف اجتماع ارزيابى شود و به نحوى در توافق جمعى به‌حساب آيد. چنين عامل ذهنى به‌عنوان يک قاعده با تفاوت‌هاى عيني، سطوح درآمد، تمايزات شغلي، تمايزات ناشى از ولادت و نژاد و فرهنگ و مانند آن سر و کار دارد.

http://vista.ir/content/60919/طبقه-از-دیدگاه-ویلفردو-پارتو-(Wilfrede-Pareto)/

@sociologyat1glance