💠 مصرف از دیدگاه زیمل.. درست همانطور که دربارۀ اغلب جنبه‌های مدرنیته این‌گونه فکر می‌کرد

💠 مصرف از دیدگاه زیمل

◾️در اندیشه‌های گئورگ زیمل نکات فراوانی دربارۀ مصرف وجود دارد، با این حال بهتر است که بگوییم دیدگاه او دربارۀ مصرف دووجهی بود. درست همانطور که دربارۀ اغلب جنبه‌های مدرنیته این‌گونه فکر می‌کرد.
▫️برای مثال، تحلیل او دربارۀ نقش پول در مدرنیته را در نظر بگیرید. اقتصاد پولی ما را مجبور می‌کند تا هر چه بیشتر به آدم‌هایی تکیه کنیم که به طور روزافزونی از ما دور و دورتر می‌شوند.
▫️ از طرف دیگر، «در ازای انبوهِ وابستگی‌هایی که داریم، بی‌اعتنایی به آدم‌های مربوط را به دست می‌آوریم و آزادی پیدا می‌کنیم تا مطابقِ اراده‌مان آن‌ها را عوض کنیم».
▫️ به‌علاوه، مصرف‌کنندگان روحیه‌ای کلی و نگاهی خاکستری پیدا می‌کنند، چون همۀ ارزش‌های انسانی را به زبان پول تقلیل می‌دهند.
▫️اما همین خصوصیات اجازۀ رشدِ فردگرایی و آزادیِ «آشکار کردنِ هستۀ وجودمان با همۀ عواطف و امیال فردی‌اش» را به ما می‌دهد.

◾️نگاهِ دووجهی مشابهی در «تراژدی فرهنگ» هویداست. زیمل بحث می‌کند که دارد بینِ از یک طرف، فرهنگ عینی و محصولاتِ مادی و غیرمادی انسانی که در دسترس مردم‌اند و از سوی دیگر، آن موضوعات فرهنگی‌ای که انسان‌ها برای خودشکوفایی در اختیار دارند، شکافی عمیق پدیدار می‌شود.
▫️وجه مسرت‌بخش ماجرا این است که ما محصولاتی در اختیار داریم که هیچ‌وقتِ تاریخ نداشته‌ایم، اما تراژدی اینجاست که فرهنگِ عینی به طور تصاعدی رشد می‌کند، در حالی که ظرفیت ما برای درک، به کار بستن و کنترل این محصولات -چیزی که زیمل آن را فرهنگ ذهنی می‌نامد- فقط به طور حداقلی افزایش می‌یابد.
▫️نتیجه‌اش این است که آدم‌ها روز به روز از محصولاتِ خود فاصلۀ بیشتری می‌گیرند و در درک و حتی کنترل آنها ناتوان می‌شوند. «آدم‌ها دارند در دریای محصولات غرق می‌شوند که نیازهایی جعلی را برمی‌انگیزد که از نظرگاه فرهنگِ ذهنی بی‌معنایند».
▫️ همانندی‌های مشخصی بین تراژدی فرهنگ و مفهومِ بُت‌وارگی کالای مارکس نمایان است. با این حال، نکتۀ مدنظر زیمل، بر خلاف مارکس، این است که رشد و حتی شیئ‌وارگیِ فرهنگ عینی، در عین حال چیز خوبی هم هست که برای افراد گزینه‌های انتخاب بیشتری پیشِ رو می‌گذارد و مجالِ بهتری برای اظهارِ آزادی و فردیت آنها فراهم می‌کند.

◾️مفهومِ تراژدیِ فرهنگ زیمل از آن جهت تولیدگرایانه است که طبقِ آن، مردم مجموعۀ سرگیجه‌آوری از اشیا را می‌سازند که به فرهنگ عینی تبدیل می‌شود و از کنترل آنها خارج می‌گردد و ای بسا خودش کنترل مردم را به دست گیرد.
▫️با وجود این، مفهومِ تراژدی فرهنگ ربطِ وثیقی با نوعی از جامعه‌شناسی مصرف دارد که از نظرش ازدیادِ کالاها از توانایی ما برای به‌کار‌بستن آن‌ها پیشی می‌گیرد و به میلی پوچ و بی‌پایان برای [مصرف] بیشتر و بیشتر دامن می‌زند.
▫️به جایِ اینکه ما از این انبوهۀ شگفت‌آور کالاها استفاده کنیم، اغلب فکر می‌کنیم آنها دارند از ما استفاده می‌کنند.
http://m.tarjomaan.com/article/8116/
@sociologyat1glance