✍️تهران و احساس از یک شهر.. (لینک)

✍️تهران و احساس از یک شهر

🔹 در مطلبی که اخیرا در کانال تلگرامی «یک فنجان چای داغ» منتشر شده، آقای دکتر حامد قدوسی به بحث آمایش سرزمین و تمرکز منابع کشور ایران در «یک شهر» (تهران) پرداخته است.
(لینک)

خواندن آن یادداشت دکتر قدوسی مرا به یاد یادداشتی انداخت که چندسال قبل «نشریه بخارا» از داریوش شایگان منتشر کرد. آن یادداشت مرحوم شایگان تحت عنوان:
« آیا تهران مدینه ای تمثیلی است؟»
منتشر شده بود.

🔹 در آن یادداشت، مرحوم شایگان از تهرانِ دوران کودکی اش سخن می گوید. از تهران دهۀ بیست. از تهرانی می نویسد که بخشی از تصاویرش را در برخی از ساخته های مرحوم علی حاتمی دیده ایم. تهرانی که آن روزها، در مرزِ سنت و مدرنیته، گام می زده و امروز مدینه ای شده که شایگان در شرح و بسط آن و تضادهایش چند سطری می نویسد.

در آن مقاله، مرحوم شایگان از شهرهایی سخن می گوید که «بار تاریخ را به دوش می کشند». از کیوتو ژاپن نام می برد و از پاریس. از فلورانس و استانبول و اصفهان و رم.

اگر یادداشت دکتر قدوسی را خواندید، یادداشت داریوش شایگان را هم بخوانید که
« چند کلام‌ درباره‌ شهر از منظر خیال‌ خود»
سخن می گوید:
«معماری‌ همواره‌ برخواسته‌ از یک‌ رؤیای‌ جمعی‌، یک‌ خواست‌ آرمانی‌ یا یک‌ وهم‌ و خیال‌ برمی‌خیزد»
(لینک)

🔹 شهر، مفهومی پیچیده است و هر شهری، بخشی از بار «امروز» یک تمدّن را به دوش می کشد. پیشتر، درباره مقایسه تهران با نیویورک بحثی انجام شد (لینک). اما علاوه بر تمام این مباحث، هر شهری یک "احساس" هم به ما می دهد. شلوغی توکیو، احساس ناامنی نمی دهد. شهر، شلوغ است ولی ضربانش، احساس شلختگی به تو نمی دهد. توکیو، شلخته نیست اما مهربان هم نیست!
درباره شهرهای "نامهربان" هم قبلا در این مقاله نیویورک تایمز صحبت شده بود (لینک).

🔹در کنار همه این تعابیر و بحثها، یک تعبیر زیبا هم مرحوم مهندس بازرگان داشته است: شهرهای بلعنده و شهرهای زاینده.

مهندس بازرگان در مروری بر تاریخچه شهرسازی و شهرنشینی در ایرانِ گذشته (در انتهای کتاب روح ملتها) سوالی می پرسد با این مضمون که: « چرا اهل قلم و اهل علم و دانش در ایرانِ قدیم، از روستاها (آنکه امروز "شهرستان!" خطابش می کنیم) بر می خاستند ولی شهرهایِ ما، زایندۀ اهل قلم و اهل علم نبوده اند؟ شهرهای ما بجای اینکه زاینده باشند، بلعنده بوده اند و ...»

🔹 گاه فکر می کنم چطور می توان تهران شلخته امروز را دوست نداشت؟ تهران شهری است که در خود حسین علیزاده را دارد که ساری گلین می نوازد. یداله کابلی خانساری را دارد که شکسته نستعلیق هایش تا سالها بعد از مرگ ما موجب حیرت آیندگان خواهد بود. غلامحسین امیرخانی و علی شیرازی را دارد که نستعلیق را در آن اوج شکوه می نویسند. حسام الدین سراج را در خود دارد. محمود گلزاری آنجاست. رضا میرکریمی را دارد که بر پرده سینما، غزل خلق می کند. تهران شهری است که عزیزانی از ما را در بر دارد ولی
بسیاری اوقات با خود فکر می کنم که آیا واقعا ساختار تهران امروز، زاینده است یا بلعنده؟


✍️محمدرضا اسلامی
t.me/solseghalam