نام این آقا را نمی‌دانستم. گذشته‌اش را نیز هم

نام این آقا را نمی‌دانستم. گذشته‌اش را نیز هم

نام این آقا را نمی دانستم. گذشته اش را نیز هم.
عکس از جلسه با وزیر خارجه منتشر شد و به قول مولانا "همه شهر بشورید چو آواز در افتاد...".

محسن مظاهری در یادداشتی به این اتفاق پرداخته (لینک).
خبرنگار پارلمانی هم در توئیتی تکذیب کرده این ادعا را که نماز "قبل" از جلسه بوده و با انتشار ساعتِ ثبت عکس، گفته نماز در میانه جلسه بوده (لینک).

اتفاقات از این دست اتفاقات مبارکی هستند. میزان حساسیت جامعه را نشان می دهند. و هشداری که جدی گرفته شود این "حساسیتها". یا لااقل، پرسیده شود که آخر چه کرده ایم و چه مسیری طی شد که کار به اینجاها رسید؟

اما فارغ از همه اینها، نکته ای که دیده نمی شود مسالۀ تباه شدنِ زندگی کسانی است که مسیر زیستِ خود را وارد اینگونه فضاها می کنند. واقعیت این است که در این میانه، بیش از هرچیز دلم برای اطرافیان، خانواده و بستگانِ این فرد می سوزد.
چه این نماز از سرِ صدق باشد و چه از سر ریای محض، اما هر چه هست از "هوش" نیست. چرا که نه صدقِ توام با هوش چنین می شود و نه حتی ریایِ همراه با هوش!


حافظ این خرقه بینداز "مگر جان ببری"/
کآتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست

#امروز_با_حافظ
#آتش
t.me/solseghalam