«رخساره‌گان قرص قمر را گریستیم» …گاهی پدر شدیم و پسر را گریستیم. گاهی پسر شدیم و پدر را گریستیم

« رخساره‌گانِ قرص قمر را گریستیمـ »


گاهی پدر شدیم و پسر را گریستیم
گاهی پسر شدیم و پدر را گریستیم

هر روز و شب، درست چهل سال می‌شود
ساعاتِ تلخِ پخشِ خبر را گریستیم

هر دم به خون خویش فتادیم و ساختیم
هِی قبر تازه کوه و کمر را، گریستیم

مادر شدیم و از پس هر زخم انفجار
هی چشم‌هایِ مانده به در را گریستیم

در خون نشست روسریِ دختران‌مان
رخساره‌گانِ قرص قمر را گریستیم

بعد از تو روزگار همانی که بود، ماند
هر سال ما قضا و قدر را گریستیم

بعد از تو نیز مثل خودت عاصی عزیز!
«شب را گریستیم، سحر را گریستیم»

#ضیا_قاسمی
#افغانستان

@solseghalam