🌷غزل زیبای «شمس من و خدای من». از مولانای جان🌷 …پیر من و مراد من، درد من و دوای من

#ادبیات

🌷غزل زیبای "شمس من و خدای من"
از مولانای جان🌷


پیر من و مراد من، درد من و دوای من
فاش بگویم این سخن، شمس من و خدای من

از تو به‌حق رسیده‌ام ای حقِ حق‌گزار من
شکر تو را ستاده‌ام، شمس من و خدای من

مات شَوَم ز عشق تو، زانکه شهِ دو عالمی
تا تو مرا نظر کنی شمس من و خدای من

محو شَوَم به پیش تو تا که اثر نماندم
شرط ادب چنین بُود، شمس من و خدای من

شهپر جبرئیل را طاقتِ آن کجا بُوَد
کز تو نشان دهد مرا شمس من و خدای من

حاتم طی کجا که تا بوسه دهد رکاب را
وقت سخا و بخشش است، شمس من و خدای من

عیسی مرده زنده کرد دید فنای خویشتن
زنده‌ی جاودان تویی، شمس من و خدای من

ابر بیا و آب زن مشرق و مغرب جهان
صور بدم که می‌رسد شمس من و خدای من

حور قصور را بگو رخت برون از بهشت
تخت بنه که می‌رسد شمس من و خدای من

کعبه‌ی من کنشتِ من،دوزخ من بهشتِ من
مونس روزگار من شمس من و خدای من

برق اگر هزار سال چرخ زَند به شرق وغرب
از تو نشان کِی آورد شمس من و خدای من

@taft_Iran

پ‌ن: این غزل در بعضی از نسخه‌های دیوان شمس نیست ولی بسیاری از بزرگان ادبیات، تأیید کرده‌اند که از #حضرت‌مولانا می‌باشد.