‍ …🌷اشکی در گذرگاه تاریخ🌷. شاعر: فریدون مشیری …. از همان روزی که دست حضرت قابیل

‍ #تاریخ
#ادبیات

🌷اشکی در گذرگاه تاریخ🌷
شاعر: فریدون مشیری



از همان روزی که دست حضرت قابیل

گشت آلوده به خون حضرت هابیل

از همان روزی که فرزندان آدم

صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی

زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید

آدمیّت مُرد

گرچه آدم زنده بود


از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند

از همان روزی که با شلاق و خون دیوارِ چین را ساختند

آدمیّت مُرده بود


بعد دنیا هی پر از آدم شد واین آسیاب گشت و گشت

قرن‌ها از مرگ آدم هم گذشت

ای دریغ ، آدمیّت برنگشت

قرن ما

روزگار مرگ انسانیّت است

سینه‌ی دنیا ز خوبی‌ها تهی است

صحبت از آزادگی، پاکی، مروّت، ابلهی است

صحبت از موسی و عیسی و محمّد نابجاست

قرن موسی چنبه‌ها است


من که از پژمردن یک شاخه گل

از نگاه ساکت یک کودک بیمار

از فغان یک قناری در قفس

از غم یک مرد در زنجیر

حتّی قاتلی بر دار

اشک در چشمان و بغضم در گلوست

وندرین ایّام، زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست

مرگ او را از کجا باور کنم؟


صحبت از پژمردن یک برگ نیست

وای جنگل را بیابان می‌کنند

دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می‌کنند

هیچ حیوانی به حیوانی نمی‌دارد روا

آنچه این نامردمان با جان انسان می‌کنند


صحبت از پژمردن یک برگ نیست

فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست

فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرُست

فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست

در کویری سوت و کور

در میان مردمی با این مصیبت‌ها صبور

صحبت از مرگ محبّت، مرگ عشق

گفتگو از مرگ انسانیّت است



#فریدون_مشیری

@taft_Iran