💢درس‌گفتارهای فلسفه تمدن نوین اسلامی (۱۰).. ✅تعریفی برای تمدن و عناصر اصلی این تعریف.. ‌گفتارها

💢درس‌گفتارهای فلسفه تمدن نوین اسلامی(10)

✅تعریفی برای تمدن و عناصر اصلی این تعریف

#درس‌گفتارها
#گزیده‌ی_کتاب
#فلسفه_تمدن_نوین_اسلامی
#حجت‌الاسلام_دکتر_رضا_غلامی

🔻تعریف تمدن
تا اینجا روشن شد که #تمدن یک مفهوم ساده نیست و تعریف کردن آن کار بسیار دشواری است و شاید به دلیل همین امر باشد که تا الآن ده‌ها تعریف از تمدن ارائه شده است که بین بخش مهمی از آنها وجه اشتراک جدی دیده نمی‌شود؛ ازاین‌رو، برای من هم سخت است که بتوانم تعریفی جامع و مانع از تمدن ارائه کنم. با این حال، از سر اجبار و برای جلورفتن بحث، تعریفی را ارائه می‌کنم. به‌نظر می‌رسد تمدن عبارت است از ظهور و بروز فرایندی پیشرفت‌های هدفمند و نظام‌مند در یک یا چند جامعه، بر اساس طرز تفکری روشن، که شکل معنادار و منضبط به خود گرفته و جامعه را به مقصد مورد نظر می‌رساند.

🔸همان طور که ملاحظه می‌کنید، در این تعریف بر روی چند عنصر تأكيد شده است:
#اول: بر روی بروز و ظهور که من از آن به اصل «عینیّت‌یافتگی» تعبیر می‌کنم. اصل عینیّت‌یافتگی یعنی اینکه تمدن صرفاً یک فکر یا ایده نیست بلکه تمدن به تحقق عینی یک فکر و یا ایده اطلاق می‌شود. هر قدر هم که یک تفکر یا ایده قوی باشد، تا زمانی که در مقام عینیّت محقق نشود به آن تمدن گفته نمی‌شود.
#دوم: بر روی فرایندی بودن تمدن تأکید شده است. #فرایندی_بودن تمدن در مقابل پروژه‌ای بودن آن است. این صحیح نیست که کسی تصور کند تمدن یک امر پروژه‌ای است؛ یعنی کسی یا جریانی می‌تواند بر اساس یک پروژه، خالق یک تمدن باشد. خیر، تمدن محصول یک روند طبیعی است که البته پروژه‌ها می‌توانند در سرعت بخشیدن یا تقویت آن نقش‌آفرین باشند اما نمی‌توان گفت ساخت یک تمدن امری کاملا مدیریت‌پذیر است. هزاران عامل ریزودرشت وجود دارد که اساساً از نگاه‌ها مخفی است چه رسد به اینکه قابل مدیریت باشد.
#سوم: بر روی پیشرفت‌های هدفمند و نظام‌مند تأکید شده‌است؛ همان‌طور که اشاره‌شد، از نظر من تفاوت اصلی جامعه بدوی و ساکن با جامعه مدنی در همین تحرک و پویابودن جامعه است که از آن در اینجا به پیشرفت تعبیر می‌کنیم، آن هم پیشرفت هدفمند و نظام‌مند که بتواند در سطح جامعه و حتی در سطحی بالاتر، یعنی در یک منطقه بزرگ و حتی کل جهان، تحوّل‌آفرین باشد.
#چهارم: بر روی ابتنای آن بر تفکری روشن تأكید روشن شده است. هیچ تمدنی را نمی‌توان پیدا کرد که خالی از تفکر و فاقد عقبه اندیشه‌ای باشد. البته تفکّرات از جهان‌بینی‌های گوناگون زاییده می‌شوند و همین امر می‌تواند آنها را به اقسام مختلف تقسیم کند. ما در این تعریف اصل تفکر را مدنظر قرار داده‌ایم و طبعاً درباره درون‌مایه این تفکر، صحبت خواهیم کرد.
#پنجم: تأکید بر روی معناداری و انضباط میان حلقه‌های گوناگون پیشرفت یک جامعه است که اگر نباشد، تمدنی خلق نمی‌شود. شاید بتوان از این معناداری، به روح واحد حاکم بر کالبدهای یک جامعه نیز تعبیر کرد.
#ششم: تأكيد بر روی مقصد است؛ در واقع، تمدن نمی‌تواند بی مقصد باشد، هر پیشرفتی هم دارای مقصد است و البته این مقصد، رابطه تنگاتنگی با طرز تفکر حاکم بر تمدن دارد.

🔸به نظر می‌رسد، در هر قسمت از تاریخ که تمدن پرآوازه و اثرگذاری را پیدا می‌کنیم، این تعریف تقریباً بر آن قابل صدق است. البته انطباق این تعریف بر یک تمدن، به منزله زوال ناپذیری آن تمدن نیست؛ چراکه ما در این تعریف وارد محتوا و درون‌مایه تمدن نشدیم. ضمناً همان‌طور که ملاحظه می‌کنید، این تعریف، در قبال فرهنگ بی‌نظر نیست. در حقیقت، ما در آنجایی که روی طرز تفکر روشن تأکید می‌کنیم، فرهنگ را چه به عنوان علت محدثه و چه به عنوان علت مُبقیه، لازمه شکل‌گیری یک تمدن به حساب می‌آوریم اما اینکه این فرهنگ چیست و باید چه رتبه و منزلت یا چه مؤلفه‌هایی داشته‌باشد، بحث دیگری است که باید در جای خود به آن پرداخت.

«والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته»
پایان درس‌گفتار اول.
#ادامه_دارد...

🔹منبع:
کتابِ "فلسفه تمدن نوین اسلامی"
درس‌گفتارهایی از حجت‌الاسلام دکتر رضا غلامی
صفحه 33 - 31.

ا—--------------------------—ا

https://telegram.me/tamadone_novine_islami