کانالی برای تاریخ، تفکر و تمدن
⭕️ پیشنیاز نخست مسألۀ تحول در علوم چیست؟.. ✍ یادداشتی از حجتالاسلام دکتر سید حسین حسینی
⭕️ پیشنیاز نخست مسألۀ تحول در علوم چیست؟
✍ یادداشتی از حجتالاسلام دکتر سید حسین حسینی
سیدحسین حسینی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی با عنوان نقد فلسفی؛ انقلاب در انقلاب از منظر #تمدن_نوین_اسلامی به نقد و بررسی فعالیتهای شورای عالی انقلاب فرهنگی پرداخته است. در زیر آن را میخوانیم:
چندی پیش در یادداشتی علمی با عنوان "فلسفه را گِل آلود نکنیم؛ امکان و امتناع علم دینی" و در پاسخ به اظهارات اخیر دکتر داوری آورده بودم: "...نخستین جایی که بیش از هر مرکز دیگری، نیازمند انقلاب فرهنگی است، همانا شورای عالی انقلاب فرهنگی است و تا چنین انقلابی فرهنگی در رویکردها و ارکان آن روی ندهد، بر سرنوشت علم و فرهنگ این مرز و بوم همان میآید که تا حال آمده است..." (ر.ک: سایت طلیعه،1397/1/21).
دلایلی که درآن یادداشت علمی کوتاه داشتم، قابل تأمل بود چرا که از زاویۀ دغدغهمندی "مسألۀ علم دینی" به موضوع نگاشته شده بود؛ اما هم اینک از منظر مهم دیگری یعنی "تمدن نوین اسلامی" به این موضوع میپردازم.
برای اقامۀ استدلال، پنج مقدمۀ کوتاه؛ اما متقن را در کنار یکدیگر قرار داده و سپس اظهار نظر در خصوص نتیجهگیری را به خوانندگان عزیز واگذار میکنم.
-#مقدمۀ_اول: "انقلاب اسلامی ایران" در مسیر تحقق "تمدن نوین اسلامی" قرار گرفته است.
مقصود از تمدن نوین اسلامی، تمدن عصر طلایی اسلام در قرون پیشین نیست بلکه وضعیتی تعریف شده (در برابر سیطرۀ تمدن مادی غربگرایِ معاصر) و با شاخصههای متعیّن برای حرکت جوامع اسلامی و خروج از موقعیت موجود است( ر.ک: حسینی، سید حسین،۱۳۹۵، تمدن پژوهی؛ مطالعات مفهومی تمدن اسلامی، تهران، جامعه شناسان، ص ۱۵).
-#مقدمۀ_دوم: تحقق تمدن نوین اسلامی بدون "#دانش_تمدنی_نو" ممکن نیست. مقصود از دانش تمدنی در اینجا، اعم از علوم انسانی و علوم تجربی است؛ چه اینکه هر تمدنی بدون مجموعهای از دانش، علوم و معارف بشری متناسبِ با ویژگیهای تمدنیاش، امکان ظهور و باروری ندارد والّا منحل در تمدن غالب موجود میشود و نمیتوان نسبت "نوین" به آن داد.
-#مقدمۀ_سوم: "علوم انسانی مدرن" و دستاوردهای علمی پیشینیان، همۀ نیازهای جدید ما را به دانش تمدنی نو برآورده نمیکنند. بحرانهای هویّتی علوم انسانی مدرن و سازواری آنها با مبانی نظری تمدن مادی غربگرا، امکان بهرهگیری از آنها به عنوان دانش تمدنی نو را نمیدهد؛ اهمیت تحول علوم انسانی و جایگاه علوم انسانی اسلامی و علم دینی نیز همین جاست.
-#مقدمۀ _چهارم: برای دستیابی به دانش تمدنی نو، دو تغییر مهم در جامعۀ علمی لازم است؛ "تحول در سازمان علم" و "تحول در ساختار علم". سازمان علم در جامعۀ علمی ما آن چنان معیوب است که امید حرکت سازمان یافتۀ نوینی از آن نمیرود و با این وجود، چنین سازمان عریض و طویلی بیتأثیر در نهاد علم ایران نیز نیست. بدین ترتیب تحول در سازمان علم (در مسیر تحقق دانش تمدنی نو) و سازماندهی مدیریت سازمانی علم در جامعه که نوعی حرکت از بالا به پایین محسوب میشود، پیش نیاز نخست مسألۀ تحول است.
از سوی دیگر، ساختار علم در جامعۀ علمی، منشاء تولید دانش و بروز نظریه پردازیهای علمی و فراگیری جریان نقد علمی در سطوح گوناگون است تا جنبشهای علمی همگانی از بدنۀ نظام دانشی برخیزد که این تحول را نیز میتوان نوعی حرکت از پایین به بالا دانست.
-#مقدمۀ_پنجم: در جامعۀ ما، شورای عالی انقلاب فرهنگی، مهمترین مرکز مسؤل در تصمیمگیری و تصمیمسازی در سازمان نهاد علم و مؤثر در ساختار نهاد علم به حساب میآید. (این سخن به معنای الزام آغاز جنبشهای خودجوش علمی از مراکز تصمیمگیری نیست بلکه به معنای تأثیرپذیری ساختار نهاد علم از سازمان نهاد علم است).
#تمرین: با توجه به مقدمات پنج گانه فوق، چگونه میتوانید بر ضرورت انقلاب فرهنگی در شورای عالی انقلاب فرهنگی، استدلال کنید و در غیر این صورت؛ دلایل خود را بر نادرستی مقدمات اقامه کنید. اظهار نظر خود را به صورت یک یادداشت علمی بنویسید ( دربارۀ ویژگیهای روششناختی یادداشت علمی، در شمارههای بعدی "نقدهای فلسفی" نکاتی خواهد آمد).
#بهسوی_تمدن_نوین_اسلامی
@tamadone_novine_islami