اندر مصائب دانشجو و سیاست.. الف:

اندر مصائب دانشجو و سیاست

الف:
‏جماعت دانشجو اغلب با شوری و شیرینی و شورینی شعارها، شیفته و فریفته می‌شود. و تنها وقتی به هوش آمده و پخته شده که عمر حضورش در دانشگاه تمام شده و در انتخابات ۴سال بعد، دل‌زده از سیاست، رفته سراغ سختی‌های زندگی. این است که جنبش دانشجویی علیرغم معصومیت و آرمان‌خواهی و سر و صدایش اغلب نردبان دیگران است.

ب:
‏دانشجو می‌خواهد فلک را سقف بشکافد. می‌خواهد خورشید را با دست بگیرد. صبر ندارد. تن به خواندن تاریخ نمی‌دهد. و حوصله برای شنیدن ندارد. در نفسِ زندانی‌شدن، کتک‌خوردن، فریاد زدن، توهین‌کردن و توهین‌شنیدن فضیلتی می‌بیند. روح جوان‌اش با آدرنالین مست می‌شود. باور ندارد که این‌ها عیب است.

ج:
‏دانشجو به کم راضی نمی‌شود. عارش می‌آید اکتفا کند به خوب درس خواندن و حسابی متخصص شدن. می‌خواهد کارهای بزرگ کند. لاجرم آلوده سیاست می‌شود. از یک پوسترچسباندن یا پاره کردن ساده تا ستاره‌دارشدن و خدای نکرده امثال کهریزک. اصلا باور نمی‌کند که این جناح ته همان کرباسی است که آن جناح سرش!

د:
‏دانشجو گمان می‌کند دنیا به دور او می‌چرخد. فکر می‌کند لابد خیلی مهم است. خیلی دیر می‌فهمد برای هیچ‌کس مهم نیست مگر پدر و مادرش، دستِ‌بالا نامزدش.

بعد می‌خواهد همه این‌ها را به دانشجوی نسل بعدش بگوید. اما مگر او گوش می‌کند؟ مگر خودش گوش می‌کرد؟

Channel | @iranoralhistory
Channel | @tarikhonline