با منقار بزرگش به آسمان اشاره کرد و با خودنمایى مى گفت؛ رفقا آن بالا، آن بالا، درست پشت آن ابر سیاه، سرزمین شیر و عسل است، سرزمینى

با منقار بزرگش به آسمان اشاره كرد و با خودنمايى مى گفت؛ رفقا آن بالا، آن بالا، درست پشـت آن ابر سياه، سـرزمين شـير و عسل است، سـرزمينى كـه ما حيوانات بدبخت در آنجا بـراى هميشـه از رنج كار آسوده خواهيم شد.حتى مدعـى بود در يكى از پـروازهاى دور و دراز آنجا را به چشم ديده مزارع جاودان و پرچين هايى كه روى آنها قند و كلوچه می‌روييده ديده. خيلى از حيوانات گفته‌هاى او را باور ميكردند و منطق شان اين بود؛ كه زنـدگى اكنون پر از مشقت اسـت، و انصاف در اين اسـت كـه دنياى بهترى در جاى «ديگـرى» وجـود داشـته باشـد!


#قلعه_حیوانات
#جورج_اورول



https://t.me/toreyejan