از جامعه‌ی یهودی آمستردام بود ولی به علت دگراندیشی و کجروی تکفیر شد

#باروخ_اسپینوزا از جامعه ی یهودی آمستردام بود ولی به علت دگراندیشی و کجروی تکفیر شد.
او می گفت مسیحیت و یهودیت با احکام جزمی خشک و مناسک صوریْ خود را زنده نگه داشته اند. او نخستین کسی بود که در مورد کتابِ مقدس تفسیرِ به اصطلاح تاریخی-انتقادی به کار برد.
اسپینوزا منکر این شد که کتاب مقدس کلمه به کلمه وحی خداوند است.در هواداری از آرمان آزادی بیان و در مدارای دینی کمتر کسی به قدرت و استحکام اسپینوزا سخن گفته است. او خود را یکسره وقف فلسفه کرد.
ستون های فلسفه اسپینوزا این است که از چشم انداز ابدیت به همه چیز نگاه کند.
به نظر او خدا جهان را نیافرید که خود بیرون آن بایستد بلکه خدا خودِ جهان است. او خدا و طبیعت را یکی دانست و گفت خدا همه چیز است و همه چیز در خداست.
به عقیده او تنها با رهاسازی خویشتن از احساسات و شهوات شخصی،می توان به خوشنودی و نیکبختی دست یافت.
مهم‌ترین اثر او #اخلاق_به_برهان_هندسی بود. منظور از اخلاق در فلسفه،بررسی رفتار اخلاقی برای #نیک_زیستن است.اسپینوزا اخلاق را هم به مفهوم هنر زندگی و هم به مفهوم رفتار اخلاقی به کار می برد.
او نیز مانند #دکارت که روش ریاضی را برای بازاندیشی فلسفی به کار گرفت می خواست با اخلاقیات نشان دهد که زندگی پیرو قوانین کلی طبیعت است.
انسان دو ویژگی یا تجلی خداوند را می شناسد.اسپینوزا آن ها را صفات خدا نامید.
این صفات همان هایی است که دکارت #اندیشه و #بعد خواند.البته که خدا صفات بسیار دیگری نیز دارد ولی اندیشه و بعد تنها صفاتی هستند که بشر می شناسد.
از سوی دیگر،چنانچه پیشتر ذکر شد،دکارت هستی را متشکل از دو جوهر کاملا مجزا یعنی اندیشه و ماده می دانست اما اسپینوزا این تقسیم را رد کرد.به نظر او تنها یک جوهر وجود دارد و آن هستی یگانه ای است که آن را به سادگی #جوهر و گاه #خدا یا #طبیعت خواند.از این رو اسپینوزا را #یکتاگرا می دانند و همین یکی شمردن خدا و طبیعت است که بین او و دکارت و نیز تعالیم یهودی و مسیحی فاصله می اندازد.
اسپینوزا تأکید می ورزید که تنها یک وجود،
کاملا و مطلقا علتِ قائم به ذات است و می تواند با آزادی تام عمل کند.تنها خدا یا طبیعت مبین فرایندی این چنین آزاد و این چنین تصادفی است.انسان در ابتدا آزاد آفریده می شود ولی به تدریج تحت تأثیر اوضاع پیرامون و جامعه از پیشرفت و رشد باز داشته می شود.او می تواند برای آزادی و رهایی از قیود بیرونی بکوشد ولی هیچگاه به اختیار و اراده آزاد دست نمی یابد.او بر آنچه بر بدن اش می گذرد اختیار ندارد چنانکه اندیشیدن خود را برنمی گزیند.پس انسان روح آزاد ندارد و کمابیش در پیکری مکانیکی محبوس است.
به عقیده ی اسپینوزا خدا یا قوانین طبیعت علت درونی هر چیزی است که روی می دهد.
درواقع باور داشت که خدا از راه این قوانین بر جهان فرمان می راند و مفهوم این حرف این است که “همه چیز در جهان مادی به #ضرورت روی می دهد.”
درواقع دید او از دنیای مادی یا طبیعی #جبری است،همان دیدگاهی که مورد توجه #رواقیان قرار داشت.
#اخلاقیات_اسپینوزا به طور مختصر به معنای #پذیرش_خویشتنداری است،اینکه دستخوش احساسات نشویم و با رسیدن به نوعی #ادراک_شهودی از کل طبیعت،باور داشته باشیم که هر چه در جهان رخ می دهد به ضرورت است و تنها در این حالت است که به خوشنودی و نیکبختی واقعی دست می یابیم، این را اسپینوزا “دیدن همه چیز از چشم انداز ابدیت” نامید.

#دنیای_سوفی
#یوستین_گردر



https://t.me/toreyejan