آدمی اسیر و‌در بند زمان است، گذشته چنگالش را درجان فرو می‌برد و‌خود نیز پیوسته در حال خراشیدن و‌کاویدن بودن‌های نیست شده است

آدمی اسیر و‌در بند ِ زمان است، گذشته چنگالش را درجان فرو می‌برد و‌خود نیز پیوسته در حالِ خراشیدن و‌کاویدن ِ بودن های نیست شده است. حال را بی پا و‌سر میدود و‌تلاش در بلعیدن ِ نیامده ها دارد.

زمان این وهم ِ راز آلود منشأ ترس ِ بشر؛

همه چیز رو به سرعت پیش می‌رود و آهستگی به کل از زندگی انسان رنگ باخته است. زمان ِ آمیخته با سرعت هرچه تمام تر همه چیز را در خود فرو می‌برد. اروین یالوم در کتاب وقتی نیچه گریست میگوید؛
"سر چشمه ی ترس همین است، این فشار در قفسه ی سینه از آن است که زندگی نازیسته میخواهد. سینه ات را بشکافد و قلبت زمان را میشمرد و طمع به زمان همیشگی است ، زمان می‌بلعد و می‌بلعد و چیزی باقی نمی‌گذارد"

زندگی ِ نازیسته!
این نزیستن های طمع آلود با زمان در می‌آمیزد قلبت را می‌فشرد و اضطراب را به شریانهایت می‌دواند.
آهستگی و بودن ِ ملایم بر لبه ی هستی بی معنا میشود و فقط باید در حال ِ دویدن باشی ... بدوی و بدوی برای ِ فتح ِ نازیسته های موهوم...

✍#اکرم_قندی

@toreyejan


https://t.me/toreyejan