…من معتقدم که عشق به راستی همان چیزی است که من، طبق تعابیر فلسفی خود، «رویه‌ی حقیقت» می‌نامم، یعنی تجربه‌ای که به موجب آن نوعی حقی

#فلسفه_ی_عشق


من معتقدم که عشق به راستی همان چیزی است که من، طبق تعابیر فلسفی خود، "رویه ی حقیقت " می نامم، یعنی تجربه‌ای که به موجب آن نوعی حقیقت ساخته می‌شود. این حقیقت بی هیچ تردیدی حقیقتی است درباره ی "دو": حقیقتی که از نفس تفاوت ناشی می شود. و من گمان می کنم که عشق _ یعنی آنچه من "صحنه ی دو" می نامم _ همین تجربه است. به این معنی، سرتاپای عشقی که چالش را بپذیرد متعهد به پایداری می شود، و با پذیرش تجربه ی دنیا از منظر تفاوت، در مسیرش حقیقتی نو در باب تفاوت ایجاد می کند.
به این دلیل است که عشق واقعی همواره برای کل بشریت جالب توجه است، هرقدر هم که در ظاهر نهان و حقیر به نظر برسد. می دانیم که مردم چطور با خواندن داستان های عاشقانه اختیار از کف می دهند! فیلسوف باید بپرسد چرا چنین اتفاقی می‌افتد؟ چرا این همه فیلم، رمان و آهنگ وجود دارد که کاملا وقف داستان های عاشقانه شده‌اند؟ باید چیزی کلی و فراگیر در مورد عشق وجود داشته باشد که علاقه و توجه چنین مخاطبان عظیمی را به این داستان ها جلب کند. آنچه کلی است آن است که عشق تجربه ی تازه ای درباره‌ی حقیقت پیش پای می گذارد؛ تجربه ای در خصوص "دو" بودن و نه "یک" بودن. بدین معنی که می توانیم دنیا را جز از طریق آگاهی انفرادی تجربه کنیم و با آن مواجه شویم : هر عشقی گواهی تازه بر این مدعاست. و به این دلیل است که دوست داریم عشق بورزیم؛ چنان که قدیس آگوستین می گوید، ما دوست داریم عشق بورزیم، از سوی دیگر هم چنین دوست داریم که دیگران به ما عشق بورزند: مسلما بدان دلیل که حقایق را دوست داریم. و این است آنچه به فلسفه معنا می دهد: مردم حقایق را دوست دارند.


#در_ستایش_عشق
#آلن_بدیو

@toreyejan

https://t.me/toreyejan