وحید:. 🔳⭕️بابا دیگر نان ندارد! تمام!

وحید:
🔳⭕️بابا دیگر نان ندارد! تمام!

یادتان هست در همان روزهای اول به ما آموختند بابا نان داد! از همان روز اول غیرمستقیم به ما گفتند کس دیگری هست که باید بیاید و نیاز شما را برطرف کند. چیزی از اراده، خواستن و توانستن در این جمله نیست. حالا نمی خواهم بگویم اگر فقط این جمله از کتاب ها حذف شود، همه چیز حل می شود، نه! ولی باید از همین چیزهای ساده شروع کرد. نه تنها باید جملات این چنینی از کتاب ها و کلاس های ما حذف شود. بلکه باید دقیقا جملاتی که نشان از اراده و خواستن است جایگزین شود.

این تفکر «بابا آب داد» در عمق روح و فکر ما رسوخ کرده است. قبول ندارید؟ کمی به رفتار خودمان و اطرافیان مان دقت کنید. به خاطر همین تفکر است که همیشه منتظریم کسی بیاید و مشکلات ما را حل کند. به همین خاطر هست که همیشه می گوییم مسوولین فکری بکنند. به همین خاطر است که همیشه فکر می کنیم مدیر ساختمان باید بیشتر به فکر ساختمان باشد و به همین خاطر است که می گوییم این ها را باید بگذاریم بعد از ظهور حل شود. می بینید، این تفکر بابا نان داد را گرفته ایم و کمتر به این فکر کرده ایم که خودمان نان پخت کنیم.

در این میان برداشت های نادرست از مفاهیمی مانند انتظار نیز به این فرهنگ و فکر بابا نان داد اضافه شده است. برداشت غلط از انتظار برای ظهور را ترکیب کرده ایم با بی عملی! کسی نبود به ما بگوید که انتظار معنایش این نیست که چشم به راه باشی. معنایش این است که پا به کار باشی. کسی نبود به ما بگوید که انتظار ایستا یعنی رکود و رخوت و عقب ماندگی. آنچه حقیقت دارد انتظار فعال است.
چقدر خنده دار است کسانی که منتظر ظهورند و می گویند در جهان پساظهور، عدالت و امانت فراگیر می شود. اما خود اکنون دزدی می کنند و کم فروشی می کنند. نمی شود آدم دزد باشد اما خود را منتظر بداند. نمی شود در برابر بی عدالتی و گورخوابی و روسپی گری معیشتی سکوت کنی و فیگور انتظار عدالت آخرالزمانی را داشته باشی. بین منتظر و چیزی که به انتظارش نشسته است باید تناسبی باشد.


☑️⭕️تجویز راهبردی:
هر کدام از ما می تواند یک منجی کوچک باشد. هر کدام از ما می تواند زندگی امروز خودش، خانواده اش، محله اش را زیباتر، دلپذیرتر و دوست داشتنی تر کند. قرار نیست ما کارهای بزرگ انجام دهیم. فقط کافیست:

از امروز کمی فرهنگ به خرج دهیم و ته سیگارمان را از ماشین بیرون نیاندازیم.
از امروز اگر رفتیم رستوران، یک غذا بیشتر بگیریم و در راه برگشت آن را به نیازمندی بدهیم که تا کمر در سطل زباله شهرداری خم شده است.
از امروز یک سبقت بی جا کمتر بگیریم و یک بوق نابجا کمتر بزنیم.
از امروز برای زنان سرزمین مان احترام و حرمت بیشتری قائل شویم.
از امروز کمی بیشتر کتاب بخوانیم و کمی بیشتر در مورد جهان بدانیم.
از امروز بیشتر تلاش کنیم تا کارمان توسعه پیدا کند و ده نفر بیشتر استخدام کنیم.
از امروز کنار فرزندانمان بنشینیم و داستانی برایش تعریف کنیم کاملا برخلاف بابا نان داد! داستانی باشد که خواستن و توانستن را معنا کند.
از امروز بنشینیم و به جای اینکه حرف های پراکنده بی سر و ته بزنیم، یک طرح عملی مکتوب تدوین کنیم و نترسیم از اینکه پذیرفته نشود و ناراحت نشویم اگر کنار گذاشته شود.
از امروز عملکرد صاحبان قدرت را محترمانه و بر اساس داده ها و آمار (و نه شایعه ها) نقد کنیم.

آری خداوند بشارت قطعی داده به ظهور یک منجی. نام این منجی در ادیان و مذاهب مختلف چنین است: مهدی، ماشیح، سوشیانت و بهرام ورجاوند و یا ویشنو، بودای پنجم. اما هیچگاه و هیچ کجا نگفته که منتظر بمانید تا بیاید. برعکس همیشه ما را به بهبود خویشتن و بهبود جهان دعوت کرده است: در کتاب عهد عتیق در فصل «اشعیاء نبی» آماده است: اما آنانی که منتظر خداوندند قوت تازه خواهند یافت و مانند عقاب پرواز خواهند کرد، خواهند دوید و خسته نخواهند شد. آن اتفاق خوب می افتد. دیر یا زود. اما آن اتفاق خوب اول باید درون تو بیفتد. آن اتفاق خوب تویی!

مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki



@v_social_problems_of_iran