هژمونی گفتمان اصالت و تاخیر در ازدواج. چگونه عشق به عامل اصلی جوانان تبدیل می‌شود؟

هژمونیِ گفتمانِ اصالتِ #عشق و تاخیر در ازدواج
چگونه عشق به عامل اصلی #افزایش_سن_ازدواج جوانان تبدیل می شود؟

ابوالفضل اقبالی (دانشجوی دکتری جامعه شناسی)
@eqbali62

علیرغم رویه غالب و گرایش شخصی نگارنده در تحلیل ساختاری از پدیده های اجتماعی، و برخلاف تحلیل های موجود از بحران تاخیر در ازدواج جوانان که بر پیوند وثیق این پدیده با ساختارهای اقتصادی و اجتماعی تاکید دارند، ترجیح نگارنده به ارائه یک الگوی تحلیل عاملیتی از این واقعیت می باشد. یکی از مهمترین مصادیق تحولات فرهنگی در جامعه ایرانی در دهه های اخیر، تحول در الگوهای همسرگزینی و ازدواج است که با تحولات معنایی عشق در دنیای مدرن پیوند وثیق پیدا می کند. در گذشته کنشگر اصلی و فعال در امر ازدواج جوانان، خانواده به معنای گسترده آن بود و گفتمان حاکم بر مناسبات عاطفی زن و مرد بر سه عنصر «ازدواج»، «خانه» به مثابه جغرافیای تمرکز کنش عاطفی، و «عشقِ منحصر و پایدار» تاکید داشت. کنش عاطفی و جنسی زن و مرد در گذشته به صورت غیر هم ارز و در یک شبکه معنایی برخواسته از نظم اجتماعی جامعه و الگوهای نقشی ناشی از آن شکل گرفته و فهم می شد. اما امروزه تحولات اجتماعی و اقتصادی به شکل گیری موقعیت منعطف و تقریبا هم ارز زن و مرد در روابط اجتماعی منجر شده و کنش عاطفی زن و مرد نیز به تبع آن در فضایی سیال و بدون چارچوب های تعهدزا پیگیری می شود.
اما شاید مهمترین تمایز امر عاطفی در گذشته و امروز به واحد کنشگری در این عرصه مربوط می شود. برخلاف گذشته که واحد کنشگریِ عشق، خانواده به معنای گسترده بود و روابط عاطفی زن و مرد در سپهری یکپارچه و شبکه ای نیرومند از روابط مشابه میان اعضای خانواده و خویشاوندان صورتبندی می شد، در جامعه امروز این واحد کنشگری به فرد تقلیل یافته و او کنشگر فعال در عرصه عشق و ازدواج است. همین تمایز مهم است که به گفتمان اصالت عشق هژمونی بی بدیل بخشیده و برخلاف گذشته که ازدواج را مقدمه عشق می دانستند، امروزه عشق دریچه ورود به زندگی مشترک محسوب می شود.
ویژگی متمایز دیگر عصر مدرن هویت متکثر و نوعی جبر انتخابِ مدام است. امروزه آدمی خود را هر لحظه در وضعیتی پر از «گزینه» مشاهده می‌کند که ناگزیر است هر آن یکی را برگزیند. از این رو کسی نمی‌تواند خود را از وضعیت رو به تکثر که هر روز بر گزینه‌های پیش‌رو افزوده می‌شود کنار گذارده و به یک گزینه ثابت یا به یک سرنوشت مشخص قناعت بورزد. در وضعیت متکثر جهان امروز، امر عاطفی نیز ماهیتی متکثر و متنوع پیدا کرده و عشق از وضعیت اسطوره ای و استعلایی خود در گذشته به امری زمینی و این جهانی تبدیل می گردد. شاید بهترین تعابیر و تحلیل ها از عشق در دنیای مدرن را در عبارات گیدنز و باومن در توصیف عشق می توان یافت. عشق به مثابه صدفه ای که مرزهای تعهدپذیری، پایداری و انحصارطلبی را از پیش روی خود برداشته است و متاثر از روحیه مصرف گرایی دنیای مدرن، به معشوق به چشم کالای مصرف شونده می نگرد. تعهد در عشق به مثابه دامی تلقی می گردد که ممکن است درهای پیش روی فرد را به سوی احتمالات عاشقی دیگر ببندد و افراد همواره سعی می کنند در روابط عاطفی خود از این تعهد دوری کنند. عشق در این وضعیت خیلی زودهنگام شکل گرفته و سریعاً به اوج خود رسیده و در پی آن باشتاب و بدون هیچ انتظاری وصال رخ می‌دهد و آنگاه بعد از وصال نیز نوعی از نفرت و فراق به وجود می‌آید.
واضح است که در این شرایط عشق به مثابه مقدمه و دریچه ورود به زندگی مشترک طولانی مدت اساسا تحقق نمی یابد و تکرار تجربه های عشقی زودگذر چه بسا به بدبینی های عمیق و سرخوردگی های مفرط از رابطه با جنس مخالف در افراد به ویژه در میان دختران منجر می شود. در این شرایط که تمامی عناصر فرهنگ مدرن از رسانه ها تا نظامات مشاوره ای، آموزشی و تربیتی و... مشغول برساخت همین تصویر از عشق برای افراد هستند و آن را به مثابه امری مقدس و لازمه ورود به زندگی مشترک می دانند، جوانان در پی یافتن «نیمه گمشده» خود سرگرم تکرار تجربه های عشقی خود شده و به ازدواج و تشکیل خانواده به دیده تردید می نگرند.
کانال نویسنده مطلب
@eqbali62

@v_social_problems_of_iran