✅ بررسی مسائل اجتماعی ایران در قالب ارائه مقالات ✅ ارائه مطالب اجتماعی ✅ مشاوره تحصیلی و پژوهشی ✅ مشاوره نرم افزار آمار spss تاسیس ۹۶.۴.۱۳ آیدی کانال @v_social_problems_of_iran
ایده هایی پراکنده درباره سریال پایتخت
ایده هایی پراکنده درباره سریال پایتخت
✍🏼نادر، در فیلم « جدایی نادر از سیمین»، پدری دارد که دچار بیماری آلزایمر است و کنترل رفتارهایش دست خودش نیست. پدر پیر و آلزایمری نادر در آن فیلم به گونه ای به تصویر کشیده شد که مایه تمسخر و خنده بینندگان قرار نگیرد. سریال پایتخت(خواسته یا ناخواسته) هر شب زمینه آن را فراهم میآورد تا بینندگان به حرکات و حرفهای « بابا پنجعلی» بخندند! درواقع بینندگان هر شب به کسی می خندند که ازنظر جسمی و ذهنی فلج است و کنترلی بر رفتارهایش ندارد. رفتار و گفتار « بابا پنجعلی» حاصل یک شخصیتپردازی سینمایی نیست و ای کاش اینگونه بود. رفتارهای او ناشی از معلولیت اوست و بینندگان دقیقاً به یک فرد معلول میخندند. علاوه بر آن، ویژگی دیگر « بابا پنجعلی» سالمندی اوست. سالمندی بد دردی است. بهویژه وقتی مایه تمسخر باشد! تلویزیون ما را از پیر شدن می ترساند.
✍🏼در این سریال آنکسی که عموماً با دنیای جدید آشناست و در موقعیتهای مختلف شهری، وضعیت را برای جمع تفسیر می کند و توضیح میدهد هما؛ همسر نقی است و برحسبتصادف یا تعمد؛ او تنها شخصیت جمع است که فارسی را (بدون لهجه و گویش مازندرانی) خوب حرف میزند. درواقع داشتن لهجه فارسی(و نه زن بودن) او را از جمع متمایز کرده است. مطمئن نیستم ولی تصورم آن است که او عروس تهرانی است. دلیل این انتخاب هر چه باشد امیدوارم صداوسیمای محترم ملی خوب درک کند که پیامدش چیست؟
✍🏼یکی از پیامدهای آنچه در پاراگراف قبل بیان شد کلیشه سازی درباره زبان های محلی در مقابل زبان استاندارد(فارسی)؛ و درنتیجه کلیشه سازی درباره آدمهایی است که به آن زبان حرف میزنند. قدرت کلیشه سازی سریالهای تلویزیونی در مقایسه با فیلمهای سینمایی بیشتر است چون هر شب تکرار می شوند. کلیشهها در ناخودآگاه ما جای میگیرند و در قضاوتهایمان خودشان را بروز میدهند. در دوران دانشجویی(حدود 20 سال پیش) دوستی داشتیم که از استان سیستان و بلوچستان بود. میگفت وقتی که اقوامم از استان به خانهام در تهران میآیند دیگر کم مانده است تا همسایهها با 110 تماس بگیرند و بگویند که عدهای قاچاقچی در ساختمان ما دیده شدهاند! تحلیل او آن بود که چون سینما و تلویزیون در فیلم های مختلف درباره قاچاقچیها کلیشه سازی کرده اند و اکثر قاچاقچیهای مواد مخدر را با لباس محلی استان سیستان و بلوچستان نشان داده اند این تصور در بینندگان شکل گرفته که هر آنکس که این لباس را بر تن دارد به احتمال قوی قاچاقچیست!!
✍🏼هر کدام از شما که خواننده این متن هستید می توانید از خودتان سوال کنید که قضاوت من درباره مازندرانی ها؛ قبل و بعد از تماشای سریال پایتخت چه تغییری کرده است؟ بیایید حداقل سه وضعیت را در نظر بگیریم:
-من فکر می کردم مازندرانی ها آدم های مدرن و به روزی هستند و با تماشای این سریال احساس کردم که نظرم درست است(تأیید نظر قبلی تان)
-من فکر می کردم که مازندرانی ها آدم های مدرن و به روزی هستند و با تماشای این سریال احساس کردم که اینطور نیست(تغییر نظر قبلی تان)
-من قبل از تماشای این سریال هیچ تصوری درباره مازندرانی ها نداشتم و این سریال تصویری درباره آنها در اختیارم گذاشت.(ایجاد نظر)
بسیار مهم است که افرادی که در مقوله سوم قرار می گیرند چه نوع تصویری بدست آورده باشند.
✍🏼در بین برخی از تهیهکنندگان سریالهای تلویزیونی فرض سادهای وجود دارد: « در فصلهای نخست ببینیم کدام رفتارها، و کدام کلمات بینندگان را بیشتر میخنداند. در فصلهای بعد همانها را بیشتر میکنیم تا سریال بگیرد! » و البته این آفت خلاقیت هنری است. اصلاً نباید تصور کرد که برای مثال گفتن شماره پنجاه با لهجه مازندرانی در این سریال تصادفی است. سازندگان خوب میدانند که بیننده چه میخواهد. در اینجا دقیقاً این لهجه است که مورد تمسخر واقع میشود و نه شخصیت ارسطو. بیایید از خودمان سؤال کنیم که آیا « پینجا » گفتن ارسطو، همانقدر که برای یک غیر مازندرانی بامزه جلوه میکند برای یک مازندرانی هم بامزه است؟
▪️فردین علیخواه-جامعه شناس
✅ارسال نظر: @alikhahfardin
✅کانال: @fardinalikhah
@v_social_problems_of_iran