💠 «تعطیلی» مدارس، فانتزی تکرارشدنی.. ✅ احمد غلامی-دکتری جامعه‌شناسی

💠 "تعطیلیِ" مدارس، فانتزی تکرارشدنی

✅ احمد غلامی-دکتری جامعه‌شناسی
یک روز آلوده، یک روز پر از ریزگرد، یک روز برفی، همه و همه روزهایی‌اند که به محض مشاهده‌ی چنین شرایطی سریعاً تعطیلی مدارس به ذهن همه خطور می‌کند. انگار تعطیل شدن می‌تواند این معضلات را راحت‌تر حل کند. شاید هم نوشدارویی است که لذتی یک روزه را به مردمانِ تحت بحران می‌بخشد. چه شادی وصف‌ناپذیری میان کودکان و دانش‌آموزان می‌تواند از این لحظه لذت‌بخش‌تر باشد. طنز مسئله بیش از آن شادی‌ها و مژدگانی‌هایی که بدنبال خبر تعطیلی رد و بدل می‌شود، این است که بحران بیش از آنکه برای این طیف از مخاطبان پور شور بحران باشد، یک امر مطلوب و طلب‌کردنی به نظر می‌رسد. بحران به مثابه‌ی امر مطلوب سابقه‌ی زیادی در مدارس دارد. از همان اوان کودکی وقتی که بخاری‌های مدارس را چنان شعله‌ور می‌ساختند تا کلاس تعطیل بشود، تا هنگامی که با یک سوالی الکی جو کلاس از رویکرد آزمونی/آموزشی به رویکردی خاطره‌گویی و تفریحی تبدیل می‌شد، می‌توان این امر مطلوب را مشاهده کرد. بحرانها در اینجا، جایگزین تمهیداتی شده است که کودکان و دانش آموزان خود می‌بایست برای دور زدن آموزش و کنار گذاشتن درس و تحصیل به کار می‌گرفتند. سبک نوین تعطیل کردن مدارس، که امروزه بخشی از تلاشهای خستگی‌ناپذیر مسئولین در جهت مدیریت بحران است، به درستی این نیاز دانش آموزان را مرتفع ساخته است.
اما بحران اصلی درست اینجاست. تعطیل کردن مدارس همان سیاست پیشینی است برای رویدادهایی که هر لحظه گریبان شهرها و روستاهای ما را می‌گیرد. دیگر کسی شاید برنامه‌ایی بهتر از تعطیلی مدارس و ادارات را در ذهن ندارد. همه چیز به شکلی تک‌بعدی به "تعطیل کردن" منتهی شده است. تعطیل کردن برای کاهش تصادمات و رویدادهای ناگوار، تعطیل کردن در راستای خالی کردن شهر از تردد بیشتر، تعطیل کردن به منظور یک آوانس. یک نسخه برای کلی درد و یک جواب برای کلی سوال. شاید اگر به ریشه‌ی زبانی تعطیلی برگردیم، قضیه‌ی این تک‌بعدی شدن رفتارهایمان در مدیریت و حل بحران راحت‌تر حل شود. تعطیلی از ریشه‌ی معطل شدن، در واقع همان معطل کردن و موکول کردن است. این در واقع به معنای درست کلمه امر بحرانی را به تصویر می‌کشد؛ امری بحرانی می¬بایست همواره موکول شود به زمانی که شاید بحران موضوعیت خود را از دست داده و به یمن لذتِ آن یک روزِ تعطیل از یادها پاک شده است. تعطیلی بدین شکل مفهوم حل بحران را همواره به تعویق می‌اندازد و بدین شکل امر بحرانی را از مفهومی اجتماعی/مدیریتی که همواره "اینجایی" زندگی ما را تهدید می‌کند به امری طبیعی/رویدادی مبدل می‌سازد که در "آنجایی" می‌تواند قرار بگیرد که از تیررس ما دور است. تعطیلی جای تمام مناسبات و انتظاراتی را می‌گیرد که ما از نهادهای ذیربط داریم. تعطیلی جای ماشینهای برف روب و برنامه‌های مالچ پاشی در بیابان و دستورالعمل‌های کاهش آلاینده‌های شهری و همه و همه را می‌گیرد. تعطیلی بر این اساس همان علت‌کلی و نهائی‌ای است که تمام دالها و نشانه¬ها را پُر می‌کند. تعطیلی همان مازاد معنایی است که مانع از تصور دالهای بزرگی چون ضعف‌ها، ناتوانی‌ها، بی‌برنامه‌ایی‌ها، سهل‌انگاری‌ها و ... می‌شود. یا شاید بهتر است بگوییم که همان امر فانتزیکی است که شکاف‌ها و فقدانهای ناشی از ضعف‌هایمان را در مدیریت حوادث و بحرانها می‌پوشاند. این همان امر فانتزیک تکرارپذیری است که ما هم دوست داریم تحقق یابد. بحران، امر فانتزیک، تعطیلی و ... همه و همه بخشی از شادی‌های نسل ما هستند تا به میانجی آنها در تلی از کتمانها و بی‌خیالی‌ها بیاساییم.

@v_social_problems_of_iran