«تاریخ انسان، تاریخ دلدادگی است …».. (🖋 سعید کشاورزی)

«تاریخ انسان، تاریخ دلدادگی است...»

(🖋 سعید کشاورزی)

✅ دلدادگی، واژه‌ای است که معمولا از آن معنای فرحبخشی استنباط می‌شود. به ویژه در ادبیات شرق، که همواره دلدادگان از خوبان روزگار بوده‌اند، اما در این نوشتارِ کوتاه، تنها، هدف نمایش عریان‌تر وضعیت همیشگی انسان‌هاست و نه یک درس اخلاقی. در تاریخ بشری، همواره نشانه‌های مشخصی از دل سپردن و دل‌دادن به معناها و اشکال مختلف وجود داشته است. به معنای دیگر، تاریخ بشر، تاریخ دل سپردن به اسطوره است، اسطوره‌هایی که در ادوار مختلف خود را به شیوه‌های گوناگون بروز و ظهور داده‌اند. خصوصیت ویژه‌ی اسطوره، معنابخشی به تمایل همیشگی انسان‌ها در دلدادگی است.

✅ به همین جهت، دلدادگی را می‌توان یگانه راه انسان برای فرار از وحشت روبرو شدن با طبیعت قلمداد کرد. خدایان آب و آتش قدیم، پناهگاه انسان ها در برابر ترس تنهایی در برابر وحشت از طبیعت بوده‌اند. به معنای دیگر، دلدادگی، حکایتگر رابطه میان ضعفا با صاحبان قدرت است. دلدادگی تفویض فهم یگانه‌ی انسان از طبیعت به شناختی وهم‌گون و غیرواقعی از طبیعت است. اسطوره‌ها و طبیعت خود را به شکل‌های جذابی بازنمایی کرده‌اند، بازنمایی‌ای که در متن خود حاوی یک پوچی سهمگین است.

✅ خدایانِ آب، آتش، قبیله ها و غیرهم در دوران قدیم و سازمان ها و مراکز قدرت و هر چیزی که بشود به آن افزود در دوران جدید، حاوی این واقعیت تاریخی‌اند که انسان همواره از مواجهه با امر واقع گریخته است. به معنای لکانی، «میل» که همانا حدیث دلدادگی است ما را به آن چیزی رهسپار می‌کند که در بدو راه، پوچی آن متبلور است و مشخصه‌ی اصلی دلدادگی نیز سرپوش گذاشتن بر همین پوچی است. تجربه زیسته‌ی ما همواره پر بوده است از رسیدن‌هایی که در وجود خود حاوی هیچ ارزشی نبوده‌اند و زمان و جغرافیا بر فهم این پوچیِ مبتذل فائق آمده‌اند. به واقع، ما در بازی گسترده‌ای مشارکت کرده‌ایم که یگانه هدف آن سرپوش گذاشتن بر «بازی بودنِ» همین معنای «بازی» است.

✅ شاید از زبان ژیژک، اما راه حل ممکن و لازم، مواجهه ریاکارانه با این تهی-بودگی است. در واقع زیستن به مثابه امری واقعی، در حین آگاهی به پوچی هر چیزی باشد که از خود سراب می‌سازد. فهم بی‌بنیادی آن چیزی که جریان دارد. ویژگی متمایزکننده‌ی این مواجهه، وجه آگاهی آن است و شاید همین ویژگی برخورد ریاکارانه با حقیقت را مجاز نماید. به معنای واقعی اما، راه حلی وجود ندارد چرا که در اینجا، خودِ «راه حل» به معنای دلدادگی به چیزی است که خود از اساس ویران شده است. مانند همین نوشته که حاوی هیچ راه‌حلی نخواهد بود.

(این متن را اگر می‌پسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
@PoliticalSocio