‍ لباسی بر دیوار نمانده‌است.. مسعود خدادادی - دانشجوی ارشد جامعه‌شناسی.. «عمو!؟

‍ لباسی بر دیوار نمانده‌است.
مسعود خدادادی - دانشجوی ارشد جامعه‌شناسی

"عمو!؟ عینکتو بده. میای عوض کنیم عینکامونو؟"
عینکش پلاستیکی بود. دختر بجه‌ای تقریبا 9 ساله. عینک پلاستیکی می‌فروخت. "لباسای بچه‌گانه‌ برای عید. حراج کردم‌ها. حراااااج". صدای مرد بی‌حوصله‌ میانسال نشسته روی جعبه چوبی بود که برای بساطش تبلیغ می‌کرد. "مامان از این عینکا می‌گیری برام؟ بگیر دیگه." پسر بچه‌ای چسبیده به مادری عصبانی.
"به به چه دختر قشنگی. قیمت عینکت چنده؟ یه دونه میدی به من؟ " زنی جوان با لباس مرتب. چند روز مانده به #نوروز ؛ روی نیمکتی در یکی از خیابان‌های پایتخت نشسته‌بودم. دختر بچه‌ای کنارم نشست و با دستان کوچکش عینکم را از روی چشمانم برداشت. به شوخی گفتم: " بدون عینک نمی‌تونم جایی برم ها." گفت: "لباستو که نخواستم، چقد خسیسی! مثه دیوارا. گفتم: "دیوار؟". گفت: " همون دیوارای مهربونی که لباس کهنه روش آویزون می‌کردن دیگه."...
ادامه را در فایل زیر که در #روزنامه خراسان، پنج‌شنبه 24فروردین 1396، شماره 19509 چاپ‌شده است، بخوانید.
👇👇👇👇👇👇

#جامعه
#فقر

🌐جامعه‌شناسی علامه
https://t.me/joinchat/AAAAAD-FIxZ3dXAZ8P6lvw