شبکه جامعهشناسی علامه 📍 بررسی تحلیلی جامعهشناختی و سیاستگذاری اجتماعی پشتیبانی و ارتباط با ما⬇️ ☑️ @Atu_Sociologier اینستاگرام: 📸 Instagram.com/atu_sociology
✅ مفاهیم جدید در ارتباط با سنت غربی چگونه فهمیده شد؟. ✍🏻 جواد
✅ مفاهیم جدید در ارتباط با سنت غربی چگونه فهمیده شد؟
✍🏻 جواد #طباطبایی
✅ آنچه در غرب صورت میگیرد، در حوزه تحول مفاهیم است اینجا که ما هستیم لغزشگاه است.
به عبارت دیگر، درست است که تمدن غربی بر مبنای گسستهای متعدد از سنت است، ولی این گسستها در تداوم صورت میگیرد. مورد ما گسستهایی است در گسستها. این نکته مهم است.
به عبارت دیگر، مورد ما تداوم در گسست است، بی آن که بدانیم این گسستها در کجا صورت میگیرد. به این دلیل است که میگویم کسانی فکر میکنند در چارچوب اسلام سنتی صحبت میکنند، ولی این طور نیست.
وقتی به عنوان مثال در مثل مناقشه نیست درسهای نهجالبلاغه آقای منتظری را میبینید، در چارچوب سنت صحبت نمیکند، بلکه در چارچوب ایدئولوژیهای جدید صحبت میکند. یعنی نهجالبلاغه را با توجه به ایدئولوژیهای جدید تفسیر میکند. منتها من معتقدم که این تداوم، تداوم در گسست است ولی خود فرد نمیداند. اما در آنجا گسست در تداوم است.
✔️ به نظر شما، این لغزشها در کجا صورت میگیرد؟
✅ این مساله را با یک اشاره تاریخی مطرح میکنم. قیام امام حسین (ع) در تاریخ تشیع به صورت قیامی فهمیده شده که برای اصلاح دین صورت گرفته است. خود ایشان میگوید برای اصلاح دین جدم به پا خواستهام.
این معنایش چیست؟
این بدین معناست که امام حسین میخواست قطع ارتباطی را که با سنت صورت گرفته بود، پایان بخشد. میگوید میخواهم برای پیوند جامعه و امت اسلامی با حقیقت دین جدم اصلاحی را صورت بدهم.
وقتی که ما این حرکت امام حسین را به انقلاب تعبیر میکنیم و بعد از آن، همه اندیشههای مارکسیستی لنینیستی و مائوتسه دون میآید، معنایش این است که ما تاکنون از راست میرفتیم، حالا لغزیدهایم به چپ. به طرف پرتگاهی میرویم که متوجه نیستیم که مساله چه هست؟
چون متوجه نیستیم هیچ وقت نخواهیم توانست جلو آن را بگیریم. نمیدانیم چه چیزی را باید از بین ببریم. بنابراین، چون آگاه به مفاهیم و مقولات خودمان و الزامات آنها نیستیم، به لغزشگاه می افتیم.
می گوییم مگر امام حسین بر علیه ظلم و جور قیام نکرد؟
البته قیام کرد. پس انقلاب چیست؟
ما هم یک امام حسین درست میکنیم و یک یزید و ...
شریعتی هم میگفت آنها که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندند باید کاری زینبی بکنند وگرنه یزیدیاند. پس تکلیف ما روشن شد میریزیم توی خیابان!
ولی نمیدانیم که این فرد وقتی این گونه صحبت میکند چه لغزشهای عظیمی ایجاد میکند و بر سر مفاهیم چه بلایی میآورد.
نمونه دوم که از آن هم جالب تر است، مساله عدالت است. در اندیشه قدیم وقتی عدالت را طرح میکنیم، به قول مولوی، آن را قرار دادن شیء در موضعش معنی میکنیم و این مساله را به مجموعهی نظام آفرینش و در سلسله مراتب هندسی هر چیزی مربوط میدانیم:
جهان چون زلف و خط و خال و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست
این معنایش این است که چون جای ابرو بالاست آن را برنمیداریم بگذاریم پایین، و سبیل را بگذاریم بالا. این معنای عدالت در اندیشه قدیم است. اما عدالت در اندیشه سیاسی جدید خصوصاً از سوسیالیسم به این طرف، به معنای توزیع عادلانه ثروت است؛ یعنی مساوات. در حالی که در اندیشه سیاسی قدیم یا در اندیشه قدیم، عدالت یعنی نابرابری. البته ما امروز می گوییم نابرابری.
یعنی هر کدام از آنها جایی دارند که آنجا باید قرار بگیرند و اگر آنجا نباشند ناعادلانه است. اینجا چه اتفاقی میافتد؟ شما میگویید تشیع اساسش بر عدالت است؛ امامان کسانی هستند که به عدالت قیام کردهاند و مجری و خواستار عدالتاند و ... و ما چه کار میکنیم؟
ما برای اجرای عدالت، میآییم نظم قبلی را به هم میریزیم و نظم نو درست میکنیم. در حالی که در اندیشه سیاسی قدیم نظم نو یعنی بدعت. به عبارت دیگر، در اندیشه قدیم، انقلاب به معنای بدعت است و در اندیشه امروز به معنای ایجاد نظم نو، چون در حوزه مفاهیم قدیم و جدید لغزشهایی صورت میپذیرد، این لغزشها از یک حوزه مفاهیم یا از یک نظام مفاهیم به یک نظام مفاهیم دیگر صورت میگیرد. از آنجا که نه در سنت هستیم، که الزامات آن را بفهمیم، و نه در تجدد، بنابراین التقاط و ملغمه ای از اینها درست میکنیم و متوجه عوارض و پیامدهای آن هم نیستیم.
#جامعه
🌐جامعهشناسی علامه
https://t.me/joinchat/AAAAAD-FIxbY7Ab5PtgsmQ