✅ غرب و اینجا که ما هستیم: نقدی بر نگاه سید جواد طباطبایی. ✍🏻 سیدجواد

✅ غرب و اینجا که ما هستیم: نقدی بر نگاه سید جواد طباطبایی
✍🏻 سیدجواد #میری

دکتر طباطبایی در یادداشتی که در کانال خود به اشتراک گذاشته میگوید

"آنچه در غرب صورت میگیرد، در حوزه تحول مفاهیم است اینجا که ما هستیم لغزشگاه است" (طباطبایی، ۱۳۷۸)

در اینجا چند پرسش مطرح میگردد که نیاز به بحث و بررسی دارد. اولین نکته این است که اگر "ما" در لغزش-گاه" هستیم چگونه از این موضع لغزش توانسته ایم به صورت غرب دست پیدا کنیم؟ سوژه ای که در لغزش است چگونه توانایی صورتبندی دیگری را دارد؟ اگر قدرتی در او میبود نخست باید موضع خویش را از گاه لغزش تغییر میداد و آنگاه میتوانست بر مقامی تکیه زند و از آن مقام صاحب منظری میشد و آنگاه به تبیین صورت دیگری میپرداخت. به زبان دیگر، جناب طباطبایی مای ایرانی را در لغزشگاه تصور میکند و آنگاه از منظر لغزنده به خویش و دیگری نظر میکند. پرسشی که میتوان پس از سوال نخست مطرح کرد این است که استعاره لغزش این تصور را در ذهن نقاد تداعی میکند که سوژه لغزنده نه اینجاست و نه آنجاست بل در حال لغزش است و تعادل ندارد و اگر چنین است پس چگونه توانسته به این فهم برسد که کلیتی به نام غرب هست که تحولش مفهومی بوده و با "ما" متفاوت است؟ پرسش دیگر این است که طباطبایی چگونه به این تمایز بین گاهِ لغزشی ما و گاهِ تداومی غرب دست یافته؟ آیا او خود در لغزشگاه ماواء داشته و از آن گاه به محتوای غرب و رخدادِ صورتیش دست یافته که این سخن عبثی است؛ زیرا صورتبندی منِ لغزنده اعتباری ندارد بل باید دارای موضعی باشی تا از آن گاه بتوانی جهان را صورتبندی کنی. اگر طباطبایی بگوید که او از لغزشگاه رهایی یافته، آنگاه از او باید پرسید چگونه به این مهم دست یافتی؟ الهام؟ اشراق؟ تعقل؟ تجربه؟ به عبارت دیگر، اینجا سخن از روش به میان میآید و او در هیچکدام از آثارش روشی که منبعث از بستر ایران زمین باشد ارائه نداده است بل از روشهای موجود در کتب مستشرقین سود جسته و اگر اینگونه باشد رجحانی بر متفکران دیگر ایرانی که دائما آنها را مبتلا به ایدیولوژی جامعه شناسانه بودن متهم میکند ندارد. حال پرسش بعدی این است که اگر او بگوید من از لغزشگاه به این مهم دست
نیافته ام بل از منظر غربی به گاهِ لغزش منِ ایرانی رسیده ام، آنگاه من خواهم گفت که طباطبایی اسیر عقب مانده ترین فرم از یوروسنتریزم است که حداقل آیت الله منتظری، شریعتی، علامه جعفری، جلال آل احمد و علامه طباطبایی گرفتارش نبودند- در حالیکه دکتر طباطبایی گرفتارش است. سخن آخر اینکه، طباطبایی روشن نمیکند که این گاهِ لغزش مکانی است یا زمانی؟ به سخن دیگر، طباطبایی به دلیل عدم درک امر اجتماعی "گاه" را در هر دو بعد مکانی و زمانیش به صورت قدماء فهم میکند و از اینرو است که "ما" را در صورت لغزش مفهومسازی میکند و از سوی دیگر، وقتی با ذهنیت معاصرت به سراغ "ما" میآید و "ما" را در موقعِ غربی نمی یابد بر آن میتازد و این همه نشان از "ذهن بی خانمان" یا homeless mind دارد که خود گرفتار زوال گشته و هر صورتی از مدرنیته را که بر مدار یوروسنتریزم نباشد امتناع و لغزشگاه مینامد.

#جامعه

🌐جامعه‌شناسی علامه
https://t.me/joinchat/AAAAAD-FIxbY7Ab5PtgsmQ